خلاصه ماشینی:
"خواندنیها من و دوست غولم دکتر حسین اسکندری (به تصویر صفحه مراجعه شود) در آنجا که علفهای بلندی میروید، غولی زندگی میکند که با من دوست است.
1. این داستان به ما میگوید که هرجا امکان آن باشد که علفهای بلندی بروید،احتمال زیادی دارد که در آنجا غولی زندگی کند.
هرجا که چنین باشد،احتمال زیادی هم دارد که آدمهایی در آن پیدا شوند که کوچکند؛آنقدر کوچک که ممکن است فقط تا نوک شست پای غولها باشند.
3. اگرچه یکی آنقدر بزرگ و به اندازه غول است و یکی دیگر فقط تا نوک شست پای اوست،از جنبههایی مشترکند؛مثلا هر دو پا دارند و از همین جهت نیازمند راه (به تصویر صفحه مراجعه شود) رفتن و قدم زدن در مسیر شنزارها.
7. در چنین شرایطی،دوستی شکل میگیرد و تو میتوانی شست پای یک غول را هزاران بار بخارانی و او هم در حال غش و ریسه،با شست پایش به زمین ضربه بزند و چنان بخندد که آسمان بلرزد."