خلاصه ماشینی:
"سرمقاله راهی برای نجات فرشتهها (به تصویر صفحه مراجعه شود) تربیت نتیجهی کار و حال است،نه ثمرهی حفظ و قال؛تربیت ماجرای عبور آدم است از میانهی تجربههایش و ازاینرو،بیش از آنکه کوشیدنی باشد،جوشیدنی است.
هنر کنار آمدن پس از آن است که آدمی با واقعههای زندگی از نردیک دست و پنجه نرم کند و ازاینروست که شرح پیش از واقعه،سودی ندارد.
هر کس که هدفهای بلند تربیت را چنان نزدیک میپندارد که گویی در مشت اوست،به کودکی میماند که میخواهد از روزن خانهای،آفتاب را شکار کند!دست در ذرات آفتاب میبرد و میپندارد که آفتاب در قبضهای اوست و چون دست باز میکند.
تربیت باید در نگاه ما اثر کند و به ما بردباری بیاموزد و چنان شود که به جای چشمانمان،دستهایمان ببینند و ما چون پیکرتراشی شویم که با دست کشیدن بر سطح سخت یک صخرهی سنگی،به این بصیرت میرسد که از دل آن،چه چیزیزاده خواهد شد.
» دوستم پرسید:«میدانی چه کار میرد؟»میدانستم:«دنبال راهی برای ورود به دنیای ناشناخته صخرهی سنگی میگشت»."