خلاصه ماشینی:
"پنج سئوال دینی قسمت دوم-فصل اول-در کوفه نگارش نورالدین نصیری تاریخ «خلاصه شمارههای قبل» شیخ ابو سعید که عبد الملک از شیعه بودنش آگهی نداشت از طرف وی برای معلمی دخترش انتخاب میشود و در ضمن درس،معلم و شاگرد عاشق یکدیگر میشوند و دختر خلیفه هم شیعه میگردد،در این بین پسر زیاد که شیفته حبیبه بوده بوسیله سعید از دختر تقاضای ازدواج میکند و درنتیجه منازعه بین سعید و پسر زیاد درمیگیرد که سعید را از پشت سر یکی از مأمورین دار الخلافه از پا در میآورد و از روی خنجر سعید شیعه بودن وی معلوم میشود و پسر زیاد از طرف عبد الملک برای از بین بردن جمعیت ضد اموی مأمور میشود ولی در جنگی که بین طرفین واقع میشود بواسطه عملی که حبیبه انجام میدهد جنگ ناتمام میماند و بعد که پسر زیاد از اینعمل و موضوعات دیگر رابطهای بین حبیبه و سعید را فهمیده بود تصمیم میگیرد سعید را پیدا کند و بالاخره در نیمهشب ویرا از پشت سر نامردانه دستگیر میکند و در محاکمهای که در دار الخلافه شروع میشود سعید به بحثی مبنی بر اثبات خلافت بلافصل علی علیه السلام میپردازد و درنتیجه او را بمرگ محکوم مینمایند ولی جمعیت ضد اموی و حبیبه برای نجات وی کلید زندان را بدست میآورند ولی وقتی درب زندان را باز میکنند سعید را در زندان نمیبینند.
این گفته مختار درباره تسلیم حضرت امام حسن علیه السلام بمعاویه بگوش شیعیان و طرفداران آل علی(ع)میرسد و مختار مورد نفرت قرار میگیرد تا جائیکه بعد از نماز؛مردم مختار را لعن و نفرین میکردند و برای گرفتن و گشتن وی بتعقیبش پرداختند،مختار که وضع را چنین و خطرناک دید بطور فرار از مدائن خارج گردید و مدتی متواری بود تا اینکه در یکی قراء اطراف کوفه رحل اقامت افکند و تا مقارن وقایع کربلا در این نقطه بسر میبرد."