خلاصه ماشینی:
"شما فرض کنید نهر آبی است و هزار نفر در آن شریکند یعنی هرکدام چند ساعتی سهم دارند و البته این سهمها در نتیجهء گشتن چند پشت و از این بآن ارث رسیدن کم و زیاد و عوض و بدل شده باین جهت یکی دارای باغ و زمینهای مرغوب است و دگری نیست یا یکی بهتر توجه میکند و بیشتر از اراضی خود محصول برمیدارد دگری نمیکند لذا کمتر عایدی دارد آنگاه فرض کنید این نهر مسدود شده و نزدیک است آبش بخشکد و همهء این مردم آواره شوند و کسی باینها میگوید بیائید کمک کنید نهر را پاک کنید تا آب بیاید و همه زندگی کنید و بهره ببرید؛اگر این مردم از قسم دوم باشند یعنی ناسازگار باشند حاضر نخواهند شد نهری را که مایهء حیات خود آنهاست از خطر انسداد محافظت کنند زیرا آن یکی چون خودش باغ ندارد و همیشه غیظ آن یکی را که باغ دارد در سینه میپروراند با خود میگوید اگر نهر باز و آب فراوان شود باغ فلانی آباد میشود هم زن و بچهاش در میان درختان میوه و پر سایه بجلوهگری میپردازند هم میوههایش هر صبح بار بار برای فروش بطرف شهر میرود اما نصیب من چه میشود پس نهر بهمین حال باشد که باغ او هم بخشکد و آنها نتوانند در برابر ما خودنمائی کنند یا دگری فکر میکند که اگر بخواهند نهر را باز کنند باز برادر فلانکس را که با من دشمن است برای استادی میآورند پس من نمیخواهم نهر باز شود تا او بسر کار نیاید و همچنین مانند این افکار که ناشی از طبیعتهای ناسازگار و چشمهای تنگ و سینههای پر کینه و دلهای پر حسد است مانع میشود از اینکه مردمی چشمهء حیات خود را حفظ کنند بلکه علاوه بر آنکه حفظ نمیکنند چه بسا که بخرابی و انسدادش کمک میکنند."