خلاصه ماشینی:
"اما هفتهی بعد وقتی در میان راه،خواب سید را که دیده بود برایم تعریف کرد، ماشین را در گوشهای از خیابان میرداماد متوقف کردم و هردو سخت گریستیم...
عزیزی دلشکسته و مظلوم که خود سالها پیش سروده بود: در سینه چگونه من نگه دارم،دل کز دیده به جای اشک میبارم،دل بردار به احتیاط تابوت مرا زیرا که در آن شکستنی دارم،دل یادداشتهای گمشده زندهیاد قیصر امینپور پس کجاست؟ چند بار خرت و پرتهای کیف باد کرده را زیرورو کنم: پوشهی مدارک اداری و گزارش اضافهکار و کسر کار کارتهای دعوت عروسی و عزا قبضهای آب و برق و غیره و کذا برگهی حقوق و بیمه و جریمه و مساعده رونوشت بخشنامههای طبق قاعده نامههای رسمی و تعارفی نامههای مستقیم و محرمانه معرفی برگهی رسید قسطهای وام قسطهای تا همیشه ناتمام..."