خلاصه ماشینی:
"یادداشت آیینی که بر آیینهی زندگی میتابد دکتر حسین اسکندری راه نرفته را نمیشود به کسی آموخت.
راه را تو باید یکبار خود،ایستاده بر پاهایت بروی.
آنقدر آن راه را باید رفته باشی که بتوانی با چشمان بسته،آن را بهپیمایی.
گویی در نبض تو جریان دارد.
وقتی در آن قدم میگذاری و از آن میگذری،مثل آن است که رودی در جریان است و یا خونی در رگهای تو جاری است.
فقط آن هنگام است که تو،لبریز از تجربهی زندگی هستی و همینوقت است که میتوانی آدمها را به راهی ببری،بیآنکه آنها را به دنبالت بکشی و یا آنکه آنها را به جلو هل بدهی.
وقتی تو سرشار از تجربهی زیسته و آکنده از تجارب متراکمشدهای،خودت به یک راه تبدیل میشوی.
تو میشوی آیینی که در آیینهی زندگی میتوان تو را تماشا کرد و بیآنکه احساس مزاحمت کنی،هرکس راه را خودش انتخاب میکند و شانهبهشانهی تو،پا در جاده میگذارد."