خلاصه ماشینی:
"هر سال در دههی پایانی اسفندماه،این جشنواره با حضور جمعی از مسئولان فرهنگی و نویسندگان و هنرمنان مطرح کشور-با سادگی شکوهمندی-در شبستان مسجد جواد الائمه(ع)برگزار میشود و برگزیدگان،جوایز خود را از دست پدران شهید دریافت میکنند.
آنچه در پی میآید،یادی است از شهید حبیب غنیپور،از زبان علیرضا متولی،یکی از دوستان ادیب ایشان: یک جادهی خاکی بود که پیچ میخورد تو تپه ماهورهای کرخه و تو بودی و من و آخرین نگاهها،که به هم کردیم و تو دست بلند کردی برای خداحافظی.
باران آن را شسته بود و خورشید،عکس خود را روی سنگ مزار حبیب تماشا میکرد.
حبیب!یادت میآید که من مدتها پس از آن خواب دستم به گناه نمیرفت؟یادت هست که عکس تو را همهجا جلوی دید گذاشتم تا یادم بیاید که تو همینجا هستی و مرا میبینی؟ *** فرازی از یادداشتهای شهید* غروب،گروهان ما را به خط کردند و برادر«مجازی»مقداری در مورد حفظ آمادگی برای عملیات،حفظ اسرار،جدی گرفتن کار و تحویل دادن ساک و وسایل شخصی به تعاون صحبت کرد."