خلاصه ماشینی:
"6 این روند با هجرت حکمای اربعه،آقای محمد رضا قمشهای7،آقای حکیم مدرس زنوزی8،آقا میرزا سید ابو الحسن جلوه و آقا میرزا حسین سبزواری9از اصفهان و سبزوار به تهران تثبیت شد10 و چنان رونقی به حوزه فلسفی و عرفانی تهران بخشید که علاقهمندان به حکمت برای بهرهمندی از علوم عقلی و شرح و تفسیر اندیشههای ابن سینا و ملا صدرا به شیوهای پویا و مستعد گفتگو با اندیشههای جدید،از اطراف و اکناف به این حوزه روی آورند.
مکتب تهران در واقع استمرار مکتب فلسفه اصفهان و سنت فلسفی اسلامی است که درعینحال میزبان تفکر غربی نیز به شمار میآید و افزون بر آن در طول برقراری این حوزه متون فلسفی علاوه بر زبان عربی به زبان فارسی به نگارش درآمد.
11 همزمان با این ایام که کانونهای فرهنگ سنتی اسلامی در حال تربیت شاگردانی بودند که در عین آمادگی برای پذیرش و تأمل در باب ایدههای نو،ارائهکننده تفاسیر عمیقی از آن فرهنگ به شمار میآمدند و حوزههای علوم فقهی و اصولی نیز بهعنوان مراکز ثقل علوم اسلامی بهترتیب مجتهدان و فقهای متعدد میپرداختند،بنا به دلایل متعدد فرهنگی و سیاسی،فرقه جدید«بابیه»در ایران اسلامی پدید آمد و بزودی گروهی از مسلمانان را از کیش خود دور کرد و تا جایی پیش رفت که از دست مؤسسان اولیه ایرانیتبارش هم خارج شد و سر از امریکا و انگلستان درآورد و سرانجام در اسرائیل توطن گزید.
آقا علی مدرس زنوزی باتوجه به نظریات ملا صدرا در باب معاد یا بقای پس از مرگ انسان،میکوشید تا معاد جسمانی را همانگونه که در شریعت اسلام مورد توجه است با طریقی برهانی و عقلی توجیه و اثبات نماید و در این مسیر از آشنایی و تأمل نسبت به تفکر جدید فلسفی در اروپا نیز برکنار نبوده است."