خلاصه ماشینی:
"اهداف ایدئولوژیک یکی است؛با این تفاوت که احمد بیگدلی شخصیت متزلزل و لجباز و قلندر و قلدر خود را از رمان درخت انجیر معابد[درویش،رمال]احمد محمود برداشته(نالیدن از غربت و آوارگی در رمان داستان یک شهر احمد محمود)با فضای دیگر رمانها عجین کرده،آن را در محمل همراهی با یک دوست که تا ده سالگی باهم بزرگ شدهاند و بعدها آواره شده و حدود سی سال بعد همدیگر را مییابند و از روی عکسهایی که احمد(راوی)از آن زمانها داشته خاطرات را برای هم تعریف میکنند قرار داده،و به اینترتیب، نوشتن داستان اندکی سایه،آرامآرام شکل میگیرد.
قرینه کنیسه در صفحههای 38-41،که حماسهسرایی نویسندگان گل کرده است،با فصل دوازدهم که مردم مذهبی فقط توده سیاه شمایل پرست نشان داده میشوند،جریان را به نفع یهودیان و آقای ایثاری که بعد از سرکوب اعتصاب آن هم با نادانی هادی به هشت سال زندان محکوم میگردد،تغییر میدهد."