خلاصه ماشینی:
"گرچه فضای کلی داستان بر محور روابط دو کوک خردسال،یکی سیاه و دورگه و یکی سفید،و نیز زندگی و محیط اجتماعی پرورش آنان و چگونگی روابط این دو با جامعهای که در آن رشد و نمو میکنند، میگذرد،ولی نویسنده لحظهای از محیط زندگی و روابط اجتماعی حاکم بر آن غافل نبوده است و ضمن پیشرفت گامبهگام و توصیف لحظات حساس رشد و نمو دو کودک خردسالی که در دو دنیای متفاوت و با باورداشتهای مختلف متعلق به دو گروه اجتماعی خاص،نفس میکشند،به گونهای دقیق و روانشناسانه به تشریح ویژگیهای ذهنی و عاطفی آن دو پرداخته و از دوستیها،دشمنیها،جنگها و آشتیهای کودکانه و دنیای معصومانهء کودک میگوید.
ولی آقای مکین تاش،که با تمام ثروتش یکه و تنها در خانهای در کنار خانواده تامی زندگی میکند،مردی است خشن،خشک و بیعاطفه که به چیزی جز پول و ثروت نمیاندیشد و گرچه از هر نظر امکان تشکیل خانوادهء قانونی دارد،به تنهایی در خانهای خاموش و سوت و کور عمرش را تلف میکند و تنها دلخوشیاش تامی،پسر سفیدپوست مهندس معدن،است."