خلاصه ماشینی:
"این جزء را اگر از تمام تعریف جدا کنیم،آنگاه میتوان همهی تعریف را در مورد تمام نمایشنامههای چخوف که اولا-کمدی نیستند و دوم اینکه به نیت هجو کردن و ایجاد موقعیتهای به اصطلاح«سبک کمدی»ساختهشدهاند، گسترش داد و پذیرفت.
چخوف به دلیل آنکه نه اغراق میکند و نه آدمها و موقعیتها را زشتتر و بدترکیبتر از آنچه هست نشان میدهد،با طنز رو سوی هدفی دارد که نامستقیم،کنایی،پنهان و طبعا هوشمندانه و اثرگذار است.
بیآنکه غرض کمارزش جلوه دادن کار هجونویس باشد-چنانکه«چخوف»هم تکپردههای کمدی هجوآمیز دارد،اما،«هجو» آنچه که قصد نیانش را دارد،به قول«نیکول» «فقط در تالار نمایش میگوید و بعد همه چیز تمام میشود.
بر این نقل قول،میتوان تعبیری ساده داشت اینکه:فاصلهی میان لبههای تیز کارد جراحی و چاقوی آدمکشی بستگی تمام به آن کس دارد که سلاح بر کف گرفته(یعنی قلم را)و نشانه رفته است(نوشتن را).
فراپون هیچ کمکی نمیتواند به او بکند،حتا حرفهایش را هم درک نمیکند،اما آنطور که که خود آندره میگوید درست به همین دلیل خودش را پیش او«لو»میدهد.
جایی دیگر هم چخوف برای نشان دادن «سادهلوحی وزرنگی حقیر و برگرفتهی معلمی»ی کولیگین،موقعیت کمدی جذابی میسازد که خط پررنگی از چهرهی«کولیگین»در همان آغاز آشنایی با او رسم میکند.
» دوست داشتنی است چون نشان میدهد که با زندگی آنگونه طرف شده که همیشه آمادهی زدن «زهر خندی بر لب»بوده است و این زهر خند را هنگامی میزند که قرار است همه چیز در غایت تأسف و دریغ برگزار شود."