چکیده:
ادبیات غنی فارسی هنوز زمینه های ناگفته بسیاری دارد که شایسته است با دقت و نگرشی تازه تر بحث و بررسی شود. داستان بیت یکی از قالب های داستانی به کار رفته در شعر فارسی او کهن ترین دوره ها تا دوره معاصر است. تا جایی که نویسنده اطلاع داد تا کنون به این مقوله پرداخته نشده است و شایسته است که به عنوان یک قالب داستانی که ویژگی های مستقل دارد، مورد عنایت محققان قرار گیرد. همان گونه که از نامش پیداست، داستان بیت داستان کاملی است که در یک بیت نقل شود و عناصر ضروری و بایسته داستان را داشته باشد. با توجه به این که در یک بیت مجال برای داستان پردازی مفصل نیست باید حداقل هایی که برای داستان شدن یک روایت ضرورت دارند، شناسایی شوند. با توجه به منابع عناصر پیرنگ، شخصیت، عمل، زمان و مکان از شرایط لازم برای پیدایش داستان هستند و هر بیتی که این عناصر را داشته باشد، می تواند داستان بیت به شمار آید. نویسنده 22 بیت که به تنهایی داستان مستقلی را نقل می کنند، به عنوان نمونه از نخستین دوره شعر فارسی تا شعر معاصر استخراج کرده تا هم شخصیت پردازی، عمل، زمان، مکان و فضاسازی در این قالب کوتاه بررسی شده است. داستان بیت از سویی در ایجاز و اختصار شبیه به هایکوهای ژاپنی است و از سوی دیگر از لحاظ مختصرنویسی، ایجاز و پرهیز از توصیف به مکتب مینیمالیسم آمریکایی ماننده است. قالب پیشنهادی این مقاله بیشتر بر اساس ویژگی شکل (form) مشخص و جدا شده است. داستان بیت نقطه اتصال شعر و داستان در کوتاهترین و موجزترین شکلی است که هر دو را برداشته باشد
خلاصه ماشینی:
"(سعدی،9631،24) -شخصی همه شب بر سر بیمار گریست چون روز آمد او بمرد و بیمار بزیست (سعدی،97:9631) -پیرمردی ز نزع مینالید پیرزن صندلش همی مالید (سعدی،841:9631) -سکندر به دیوار رویین و سنگ بکرد از جهان راه یأجوج تنگ (سعدی،93:9631) -چو بهمن به زاولستان خواست شد چپ آوازه افکند و از راست شد (سعدی،87:9631) -نبخشود بر حال پروانه شمع نگه کن که چون سوخت در پیش جمع (سعدی،78:9631) -گدایی که از پادشه خواست دخت قفا خورد و سودای بیهوده پخت (سعدی،311:9631) -کوزه بودش آب مینامد بدست آب را چون یافت خود کوزه شکست (مولوی،5:8631) -میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت هیهات از این گوشه که معمور نمانده است (حافظ،0731:44) بلیلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد (حافظ،0731:052) -روستایی ز دست باران جست رفت و در پای ناودان بنشست (جامی،8731:78) شب چو در بستم و مست از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم (فرخی یزدی،7531:551) -تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف تو زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند (حافظ،0731:127) -جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را (شهریار،6731:971) -فتنه چشم تو چندان پی بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت (ابتهاج،0831:121) -اول دلم فراق تو را سرسری گرفت وان ز خم کوچک دلم آخر جزام شد (منزوی،6731:39) -ابری کبود رنگ برآمد بارید و گل ز سنگ برآمد (شفیعیکدکنی،6731:351) -باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد (امینپور،8731:871) همانگونه که ملاحظه میشود نمونههای فوق از نخستین شعرهای فارسی تا واپسین دورههای شعر انتخاب شده است و محدود به دوره زمانی خاصی نیستند."