چکیده:
قرآن کریم از آن هنگام که از طرف حضرت باری بر قلب رسول خویش نازل گردید،به دلیل ساخت زبانی،بافت معنایی و ویژگیهای بلاغی بیمانندش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت؛به گونهای که حتی سؤالات متعددی را برای اصحاب پیامبر اکرم(ص)به وجود میآورد و آن حضرت به فراخور درک و آگاهیشان به رموز معنایی پارهای از آیات اشاره میکردند.بنابراین، میتوان گفت تفسیر قرآن از بدو نزول آیات آغاز گردید و با گسترش اسلام و افزایش تعداد مخاطبان و رشد آگاهیهای دینی پیروان آن،وسعت و عمق بیشتری یافت.بهطوری که رویکردهای متفاوتی در تفسیر قرآن اعم از بررسی اختلاف قرائتها،تفسیر لغوی و نحوی، تاریخی،کلامی،سیاسی و عرفانی درمیان مسلمانان به وجود آمد و مفسران اسلامی در هر یک از حوزهها،آثار پرشمار و ارزشمندی خلق کردند.تفسیرهای عارفانه نیز در کنار سایر تفاسیر از قرون اولیه مورد اهتمام قرار گرفت و آثار مدونی در این زمنیه نگاشته شد.اما عارفانی بودند که به صورت پراکنده و در لابهلای آثار خویش بعضی از آیات قرآن را تفسیر یا تأویل مینمودند.جستجو،یافتن و تحلیل این تفسیرها کمک شایانی به تبیین سنت تفسیرنویسی عارفانه خواهد نمود.شمس الدین محمد تبریزی در تنها اثر خویش؛یعنی «مقالات»نظریههای جالب تفسیری و تأویلات بدیعی از پارهای از آیات قرآن دارد و خود ادعا میکند از هیچ مفسر پیش از خود تأثیر نپذیرفته است.در این مقاله ضمن تشریح نظریه و رویکردهای وی به علم تفسیر،نمونههایی از تفسیرهای او را آورده و با تفسیرهای عرفانی پیش از وی مقایسه کردهایم.شمس تبریزی در تفسیرهای معدود خویش،تفسیر واژگانی، تاریخی و کلامی را نادیده میگیرد و به تفسیر تخیلی متکی بر اسطورههای مذهبی نیز توجهی نمیکند.بلکه براساس«تجربه عارفانه شخصی»خویش،آیات را تفسیر و تأویل میکند.با مقایسه تفسیرهای وی با آثار پیشینیان،به این نتیجه رسیدیم که شمس،هرچند نتوانسته است خود را یکسره از سیطره سنت تفسیرنویسی عرفانی قبل از خود خارج کند،در تفسیرهای معدود خود رهیافتهای کاملا بدیع و تازهای دارد و به دلیل اصالت دریافت و تأویلات وی، نمیتوان در سنت تفسیرنویسی عرفانی آنها را نادیده گرفت.
خلاصه ماشینی:
"تفسیر عرفانی تا زمان شمس تبریزی-که ما در این مقاله میخواهیم رهیافت تفسیری او
بنیاد نظریه تفسیری شمس براین اصل اساسی استوار است که در تفسیر متن قرآن،شخصیت
دیگر به این مسأله اشاره میکند و ضمن آن میگوید که تنها عارفان هستند که میتوانند معانی قرآن را دریابند.
شمس در این قسمت به صراحت از شیوه تفسیری مفسران عامه انتقاد میکند.
لحن شمس در بیان این نظریه بهگونهای تعریضآمیز است که میتوان دریافت اغلب مفسران زمانه خویش
استعاری تأکید میکند در ضمیر وی سخنانی است که قدرت بیان آنها را ندارد و هر آنچه نیز
»(همان:ص 761)مولوی در دفتر سوم برعکس شمس،شأن نزول این آیه را به ماجرای صلح رسول اکرم(ص) در حدیبیه نسبت میدهد؛صلحی که به نظر عدهای از اصحاب نوعی شکست بود ولی خداوند
عارفانی مانند شمس به این اصول مسلم تفسیری در این است که علم تفسیر اجتهادی
شمس معمولا آیاتی را تفسیر نموده است که به دلیل ابهام زبانی و بیان نمادین،برداشت
(ص)نیز به هنگام سخن گفتن از توحید محض به در میآید و این البته گناهی است لطیف و
شمس در تأویل و خوانش این آیه به ابتکار جالبی دست میزند که درمیان تفاسیر تا
ما نیز وجود مورد اشاره او را عینا نقل میکنیم تا مقایسه این اقوال با تفسیر شمس
در این آیه بخش مهم و اصلی داستان حضرت موسی بیان شده است.
شمس در تأویل این آیه میگوید:«آن عشر دل محمد
1. در باب اینکه آیا پیامبر اکرم(ص)خود به تفسیر قرآن مبادرت میورزیده است یا نه و یا اینکه تنها"