خلاصه ماشینی:
"یار بد یار بد بدتر بود از مار از آن مار یک بارت زند او بارها او زیان دارد اگر بیهوده شد رقص در تاریکی بیعارها مردانگی بسته در گیتی است بر مردانگی خاندانها شهرها و ملکها و آنچه در خشکی ز صنعت یافت شد و آنچه در دریا روان شد فلکها حرف نادان هرچه دانا گفت باید گوش شد حرف نادان را بباید کرد رد اسفناج ار دید نادان گوید او اسفناج اندر علفها نیست بد حرف بد پشت و روی گفتگوهایت نگر پا منه در گفتگو بیرون ز حد حرف بد را حرف بد آید ز پی میشود از حرف بدکار تو بد نتیجهء صبر زود خشمی گر بجوشد از غضب گر نمیخواهی که غوغا اوفتد باش ساکت تا که خود بعد از دمی آبها از آسیاها اوفتد (1)یار به از مار بد بدتر است که مار یک بارت زند و او بارها-بارش رسوائی است- در تاریکی میرقصد-بیمار است."