چکیده:
عرفی شدن دین در دو گفتمان اسلام سیاسی و تجدد، دارای معانی متفاوتی است. تجدد در
پی عرفی شدن دین است تا مفاهیم اساسی خود را در خارج از حوزه دین معنا دهی کند؛ اما
اسلامگرایی در پی عرفی شدن است تا بر اساس تحولات و تغییرات و مقتضیات زمان و در
چارچوب اجتهاد، به مسائل و نیازها در دایره شریعت پاسخ دهد. در تاریخ معاصر ایران
این دو گفتمان مبنای بسیاری از تحولات سیاسی - اجتماعی است و برای تحلیل آنها باید
با عصای این دو گفتمان گام برداشت.
برای تبیین مسئله عرفی شدن در ایران معاصر، به تحلیل دو گفتمان تجدد و اسلامگرایی
و مفهوم عرفی شدن بر اساس نظریه گفتمان لاکلا و موف پرداختیم و با مفصلبندی چندین
دال مهم حول دالهای مرکزی مدرنیته و اسلامگرایی، به تبیین این مفاهیم در نظام
معنایی تجدد و اسلامگرایی با استفاده از شواهدی از ایران معاصر اقدام کردیم. در
پایان نمودهایی از عرفی شدن را در ایران معاصر مورد بحث قرار دادهایم.
خلاصه ماشینی:
"33 گفتمان تجدد در مقطع مشروطه توانست با معنادهی به دال سیاست، بر اساس مفهوم مرکزی خود، اجماعی را بر سر معنای خود ایجاد کند و جامعه را به سوی پذیرش آن معنا سوق دهد، به طوری که به جرأت میتوان گفت در جامعه ایران تا انقلاب اسلامی، مدلولی سکولار و غیر دینی برای سیاست تعریف میشد و غالبا آن را پذیرفته بودند.
اگر چه دموکراسی مفهومی مدرن است که در متون اسلامی از آن بحثی نشده، اما با توجه به عقلگرایی در گفتمان اسلام سیاسی برای استنباط احکام و پاسخگویی به نیازها و تحولات جدید، این گفتمان تلاش میکند با ارجاع دال دموکراسی به مفهوم مرکزی اسلام، به آن معنایی دینی ببخشد.
64 چنین تبیینی از سازگاری قانون با شریعت، گفتمان غالب در بین علما در سالهای بعدی شد، به طوری که علمای طرفدار گفتمان اسلام سیاسی همچون شهید مدرس، آیةالله کاشانی و امام خمینی(ره) هیچ ایراد و اشکالی در وجود قانون اساسی مطرح نمیکردند و میتوان گفت اجماعی بر سر این معنا شکل گرفته است.
66 اما علمای نوگرا که در قالب گفتمان اسلام سیاسی به تحلیل پدیدههای مدرن میپرداختند، در خصوص پارلمان نیز سعی کردند با استفاده از سازوکارهای اسلامی، آن را تبیین کنند و این امور عرفی عمومی را در دایره شریعت بپذیرند؛ البته نه به آن صورت سطحی که امثال مستشارالدوله تبریزی در سازگاری بین اندیشههای مدرن و اسلام مطرح میکردند."