چکیده:
نویسنده در ابتدای مقاله به تبیین ماهیت روشنفکری دینی به دو جریان مخالف این سنت اشاره و معتقد است که روحانیون سنتی و روشنفکران
غیردینی مخالفان سنت روشنفکری دینی میباشند. در ادامه به مؤلفههای مهم این جریان اشاره میکند که در مجموع یازده عنوان را تشکیل میدهد و در پایان
راهکارهایی را برای پویا شدن سنت روشنفکری دینی ارائه مینماید.
خلاصه ماشینی:
"روشنفکران دینی البته به دلیل نقدی که از روحانیت و قدرت حاکم میکنند، ناچار پایشان به سیاست هم کشیده میشود، اما حل مشکلات سیاسی به معنی حل همه مشکلات جامعه دینی نیست.
اما اولا این روشها اختصاص به مدرنیته ندارند؛ چرا که خرد نقاد همواره در جهان اسلام در کار بوده و به جد گرفته شده است و غربیان نیز آنرا از ترجمههایی که از متون فلسفی و کلامی اسلامی در انتهای قرون وسطی صورتپذیرفت، دریافت کردند.
ایشان حافظ را نیز نقاد دوران خود میداند، اما چون پایگاه نقد او را سنت میشمارد، وی را از جرگه روشنفکری خارج میسازد و برای این کار نیز هیچ دلیلی اقامه نمیکند.
اگر مقصود ایشان از قرائتهای مختلف، باز بودن باب اجتهاد در هر زمان و به روی همه افراد با صلاحیت باشد که با حفظ روش درست استنباط دین به نواندیشی و حل مسائل جدید همت گمارند، که امر تازهای نیست و سنت رایج عالمان دین، به ویژه در تفکر شیعی، بوده است.
اگر روحانیت عهدهدار استیفای خمس و زکات و مصرف آن در موارد مجاز شده است، بازهم به دلیل همان اعتمادی است که به این گروه از مردم وجود دارد که دارای صلاحیتهای علمی و عملیاند و از همه اقشار دیگر به موارد مجاز مصرف آشناتر و امینترند.
اگر یک قشر خاص صف خود را از مردم جدا کرد و از روحانیت و فقیهان فاصله گرفت، طبیعی است که برای آن قشر معلوم نباشد این فقیهان چه میکنند و خمس و زکات را در چه راهی مصرف مینمایند."