چکیده:
آقای ملکیان علم بومی را از دو جنبه عملی و نظری قابل نقد میداند و معتقد است که علم بومی نه در مرحله فرایند درآیی و نه در مرحله فرآوردهبینی
قابل دفاع نیست. به جای بحث از بومی و غیربومی بودن باید از حق و باطل بودن آن سخن گفت.
خلاصه ماشینی:
"در وهله اول ممکن است مراد از علم بومی این باشد که در میان مسائل و مشکلات بیشمار هر علمی باید به سراغ آن دسته مسائلی رفت که مرتبط با شهروندان و جامعه محقق باشد.
اگر مراد از علم بومی این مفهوم باشد که مسائل و مشکلات جامعه ایرانی نسبت به مسائل جوامع دیگر برای جامعهشناس ایرانی در اولویت قرار دارد، این ادعا نه فقط قابل دفاع بلکه وظیفه اخلاقی هر انسانی است.
حال در کدام یک از این سه مرحله، بومی بودن معنا دارد؟ بومی بودن در حیطه اهداف به چه معناست؟ میتوان گفت از میان هزار مسالهای که همه تحت پوشش موضوع جامعهشناسی قرار میگیرند، من چون یک جامعهشناس ایرانیام، میخواهم موضوعات جامعهشناختی ایران را مورد بحث قرار دهم.
اما به هر حال موضوع جامعهشناسی باید محل بحث من باشد نه چیز دیگری و به این معنا نمیتوانم طرح بومی داشته باشم.
اما مضاف بر آن یک مشکل اخلاقی نیز وجود دارد و آن این است: هر کسی که به بومی بودن تکیه کرد، نمیتواند بر حق تکیه کند.
اصل سخن آقای ملکیان در مورد اینکه به لحاظ معرفتشناختی باید به دنبال حق و باطل بودو کاری به تاریخ یا جغرافیای علم نداشت و نیز به لحاظ اخلاقی ما حق نداریم که معیار داوریمان را چیزی جز حق و باطل بودن قرار دهیم، سخنی درست است.
5. اینک با توضیحات داده شده میتوان به این مسأله پرداخت که علم بومی در کدام یک از سه مرحلهای که آقای ملکیان توضیح دادهاند قابل دفاع است."