چکیده:
تاریخ شاه صفی تألیف ابوالمفاخر بن فضلالله الحسینی سوانح نگار تفرشی، تاریخنگار و سراینده دوره شاه عباس و شاه صفی اول، و
دربردارنده تاریخ چهارده سال زمامداری شاه صفی از آغاز تا مرگ وی ا ست. از زندگی مؤلف، اطلاعی در دست نیست. همین قدر معلوم
است که وی برادر میرمحمد حسین تفرشی (از رجال دوره شاه عباس اول) و مدتی نامعلوم شاگرد میرزا ابراهیم حسینی همدانی بوده
است. ابوالمفاخر در تاریخ خود بدون تغییر در منطق تاریخنگاری روزگار خود، در موازات سنت تاریخنگاری و تحت تأثیر اندیشه سیاسی
ـ مذهبی زمان خود قرار داشته و با به کارگیری فراوان از مفاهیم کهن ایران همچون «فر» و «فره یزدانی» در توصیف ساختار سیاسی عهد
شاه صفی، تفسیری قدسی وفرازمینی ارائه کرده است. در کنار نگاه دینی او به ساختار سیاسی صفویان، وجه دیگر قدرت زمامداران آن،
که بر محور طریقت و ولایت صوفیانه قرار داشت، از نظرش دورنمانده است.تاریخ شاه صفی افزون بر ارائه آگاهیهای سودمند از اوضاع سیاسی و نظامی ایران در دوره حکومت شاه صفی، از لحاظ اشتمال بر
اطلاعات پراکنده اجتماعی، شرح حال رجال دوره صفوی، آگاهیهای جغرافیایی درباره شهرها، قریهها و موقعیت آنها و... نیز مهم است.تاکنون سه نسخه خطی از این اثر، شناخته شده است: 1. دستنویس شماره 384 کتابخانه چستربیتی 2. دستنویس محفوظ در
افغانستان 3. دستنویس شماره 2339 کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
خلاصه ماشینی:
"این کتاب که تاریخ شاه صفی نام دارد و متعلق به ابو المفاخرین فضل الله الحسینی سوانح نگار تفرشی،مورخ و شاعر عصر شاه عباس و شاه صفی یکم است،شاید برای نخستین بار از طریق فهرست مینیاتورها و نسخههای خطی فارسی کتابخانهء چستربیتی (Chester Beatty) در سال(2691 میلادی)به ایرانشناسان معرفی گردید.
از این روی به همراه عدهای از بزرگان و امیران در تاریخ بیست و سوم محرم همان سال از اصفهان بیرون آمد و به طرف کاشان حرکت کرد،و در ابتدای سفر، باغ قوشخانه محل نزول اقبال شد و بعد از سه روز اردوی کیهان پوی به جانب قریهء دولتآباد در حرکت آمد و بر زبان میر ابو المفاخر برادر حقیر،تاریخ به این طریق جاری گشت: چون شاه صفی خسرو اقلیم وجود فرمود سفر همره بخت مسعود بهر تاریخ عقل کل با دل شاد میگفت که«آفتاب تحویل نمود»82 میر محمد حسین از برادر خود در قسمتهای دیگر کتابش سخنی به میان نمیآورد، اما همان مطلب در شناساندن رابطهء او با ابو المفاخر سند ارزشمندی به شمار میآید.
کتاب مورد گفتوگو در این بررسی،نمونهای مهم از مرحلهء دوم این تحول است،و ابو المفاخر در تنها اثر مختصرش بدون آنکه خواسته باشد در منطق تاریخنگاری زمان خود تغییری به وجود آورد و یا آنکه به روی«تاریخ»که از آن به«گرامی فن»یاد میکند،دریچهء جدیدی بگشاید،در موازات با سنت تاریخنگاری و تحت تأثیر اندیشهء سیاسی-مذهبی زمان خود قرار داشته و با به کارگیری فراوان از مفاهیم کهن ایرانی، مانند«فر»و«فرهء یزدانی»در توصیف ساختار سیاسی عهد شاه صفی که مکرر از وی به «شاهنشاه»،«شاه شاهان»،«شاه فریدون منزلت»،«خسرو جمشیدفر»و«فرمانده ایران مدار»نام میبرد،تفسیری قدسی و فرازمینی ارائه مینماید."