خلاصه ماشینی:
"غلامرضا روحانی های و هو آن شنیدم بناله و ضجه گفت با قوباغه بزمجه کز چه رو باد در گلو فکنی شب در استخرهای و هو فکنی زد چو فواره آب در استخر از تو شد انقلاب در استخر اینهمه بحث و قال قیل تو چیست دعوی و حجت د دلیل تو چیست قوباغه چو این سخن بشنید ورجهورجه کنار آب دوید شیرجه زد نخست در دل آب پس به بزمجه سخت کرد خطاب که من اینجا خطیب انجمنم همه از شعر نو بود سخنم شعر نو آنچه بر زبان رانم با ادا و اصول میخوانم اینهمه شور و بیقراری من هست از شعر ابتکاری من شعر نو تحت وزن و قافیه نیست این بدیع و عروض و قافیه چیست من چو این علمها ندانستم لاجرم شعر نو بهم بستم معنی شعر نو کسی داند کانچه بیمعنی است میخواند همه کاری چو گشته زار و علیل پس چه حاجت به حجت است و دلیل شعر نو با صدای فواره خوشتر است از نوای نقاره گفت بزمجه حال فهمیدم مثلی کز قدیم بشنیدم رو ببالا چو آب رفتن کرد وزغ آهنگ شعر گفتن کرد ترجمه هر قطعه را از کدام کتاب برگزیده است،تا خوانندهایکه در پی تحقیق است بتواند باصل مراجعه کند."