خلاصه ماشینی:
"حاج آقا دنگت نگیر...
کوس مشروطه ایران سر بازار زدند تاج رادی و شرف بر سر احرار زدند مستبدین را یک بسردار زدند اخگری بر جگر مفسد و اشرار زدند دیدهام خواب که فریادرسی میآید حاکم مقتدر و دادرسی میآید علم انسانیت درخور و کسب و اخلاق خدمت نوع سزا باشد و تحصیل و فاق باید از بیخ برافکندن تدلیس و نفاق مل کلفتی نکند فایده و زور چماق از من این موعظه و پند و نصیحت بشنو خودپسندی مکن و داخل هرکار مدو لیک افسوس که این زحمت تو بیجا بود فارس انباشته از مجتهد و برنا بود وقتی اینجا که رسیدی چه مصیبتها بود همچو تو حجت الاسلام هزارانها بود حضرت شیخ حسن با توبه شیراز آمد جان رفته است که بر قالب ما بازآمد بلدهء تهران چون خاطر قدس مظاهر مقتضی گردیده که بلده تهران که وسط ممالک متصرفه است مقر اساس سلطانی و مطرح مناظر سپهر گردون کریاس حضرت خاقانی قرار داده آن مکان را به تمکن و آن مدینه را به تمدن ذات عزیز رشک شهر مصر سازند بنابراین از ممکن شرف و حبور حکمی عرض صدور یافت که مهندسان فکرت مبانی و بنایان پایهشناس سدیر بانی و بخائل درست اندیشه و سنگتراشان فرهادپیشه و نقاشان مانیدست و صنعتپیشگان بی نظیر هرکه هست از دار السلطنهء اصفهان به دار السلطنهء تهران برند و به تعمیر عمارت و ابنیه جنت مشاکل گلی آبگیرند و آن حضرت در بیست و هفتم شهر صیام1ادهم دست و پا قلم را بجانب صفحات قلمرو لگام داد چند روزی ناحیه ملایر مخیم خیام شوکت مآثر و محل آرام عساکر خسرو خسرو قاهر گردید...
(1)-1200 هجری قمری."