خلاصه ماشینی:
"" یعنی«آنجا که سربلند گرفته میشود/و آنجا که اندیشه بیمی از چیزی ندارد»حامل همان روحیه است که در بسیاری از ابیات حافظ و سعدی انعکاس دارد: مرا طبع زین نوع،خواهان نبود سر مدحت پادشاهان نبود چه حاجت که نه کرسی آسمان نهی زیر پای قزل ارسلان؟ مگو پای عزت بر افلاک نه بگو روی اخلاص در خاک نه(سعدی) شکوه تاج سلطانی که بیم جان درو درج است کلاهی دلکش است اما به دردسر نمیارزد(حافظ) در زمان خود رابیندرنات تاگور بود که گروه مطالعات فارسی،عربی و اسلامی در دانشگاه ویسوا بهاراتی تأسیس شد،و در 1928(1307 ش)پروفسور بگدانف/ Begdanuv در مقام اولین مدرس فارسی در این مؤسسه گمارده شد.
او همچنین مینویسد که روستائیان با برهمنان هندی وظایف خود را در نهایت صلح و صفا انجام میدهند: هندوی دهقان به کهن چادرکی شب به چراگاه برد با خرکی بر لب جو ز آب خنگ برهمنان غسل کنند آخر شب،غوطهزنان به نظر او یک برهمن حتی از خود ارسطو هم خردمندتر است: گرچه به حکمت سخن از روم شد فلسفه زان جا همه معلوم شد لیک نه هند است از آن هم تهی هست درو یک یک از اندیشه بهی برهمنی هست که در علم و خرد دفتر قانون ارسطو بدرد او تا آنجا پیش میرود که میگوید که در هندزاده شده است و هند را به هر کشور دیگر جهان رجحان مینهد: الغرض از پارس و ترک و عرب بیهده باشد که کنم دل به طرب من چو ز هندم بود آن به که کس از محل خویش برآرد نفس و سرانجام عشق او به زادگاهش او را به سرودن این بیت به یادماندنی میکشاند که: فلک گفت هرچه از زمین کشور آمد از آن جمله هندوستان بهتر آمد همهء آنچه امروزه ما دربارهء میهنپرستی میگوییم در قیاس با احساس قلبی بیحدوحصر خسرو برای کشورش هیچ نیست."