چکیده:
فلسفه را معمولا در عرض علوم قرار میدهند و با موازین و ملاکهای متدولوژی علم در باب آن حکم میکنند و حال آنکه فلسفه بحث در شرایط امکان وجود چیزها چیست(و از جمله علم)است بر اثر این اشتباه است که گاهی بعضی از دانشمندان با فلسفه مخالفت میکنند.
اگر بتوان اختلاف علم و فلسفه را روشن ساخت بسیاری از این اختلافها از میان میرود.فلسفه نه فقط با علم مخالف نیست بلکه علوم در طی دو هزار سال و مخصوصا علم چهار صد ساله جدید بدون فلسفه نمیتوانسته است بوجود آید.فلسفه و علم یکی نیستند اما لازم و ملزوم یکدیگرند علم نیاز به فلسفه دارد و اگر فلسفه نباشد علم نشاط پیدا نمیکند و بیپشتوانه میشود.
پاسخ پرسش ظاهرا بسیار آسان است. هرکس که فلسفه میخواند لابد آن را دوست میدارد و اگر دوست نمیداشت آن را نمیآموخت ولی این پاسخ وقتی معتبر است که به دانشجویان و دانشآموختگان فلسفه مراجعه کنند و ببنند که آنها چرا فلسفه میخوانند و مخصوصا از صاحبنظران بپرسند که در راه طلب به کجا رسیدهاند.پس در حقیقت پرسش این نیست که چرا کسانی در امتحان ورودی دانشگاه مثلا رشته فلسفه را برمیگزینند یا نظام کنکور آنها را به گروههای آموزشی فلسفه حواله میدهد.
خلاصه ماشینی:
"سنجیدن همه معارف بشری با صورت مثالی علم جدید یعنی با فیزیک نظری(و اخیرا با مهندسی)یک امر شایع است و هرکس چنین کند مخالف فلسفه است ولی او در مخالفت خود با فلسفه از حدود علم خارج شده است چنانکه در قیاس بالا اولا فلسفه را با پژوهش اشتباه میکنند و مثلا وقتی کتابی در فلسفه نوشته میشود پیش از آنکه به مضمون آن بنگرند به مراجع و منابع آن و شیوه ارجاع نگاه میکنند و اگر کتابی با رجوع به منابع معتبر و مشهور نوشته نشده باشد به مضمون آن هم اعتنا نمیکنند و اگر گفته شود که مهمترین کتابهای فلسفه و آثار فیلسوفان بزرگ مرجع و مأخذ معین ندارد و با بهرحال فیلسوف نیازی نداشته است که آثار و کتابهای مأخذ را ذکر کند،به گفته گوش نمیدهد زیرا در نظرشان مسلم است که فلسفه یا مانند دیگر علوم پژوهش است و یا هیچ نیست زیرا هرچه غیر از پژوهش باشد شایستگی نام و عنوان علم ندارد.
توجه کنیم که فیلسوفان در بحث و نزاع با یکدیگر استدلالهای نادرست را موجب اختلاف نظرها را دانسته و به رد و اثبات دلایل پرداختهاند یعنی اگر اختلافی وجود دارد از آنست که راه منطق بدرستی پیموده نشده است که منطق را تابع فلسفه و فلاسفه دانسته باشیم نه اینکه قواعد منطق را بر فلسفه حاکم بدانیم ولی در این صورت مشکل نسبی بودن منطق پیش میآید یعنی باید هر فلسفهای منطق خاص خود را داشته باشد."