خلاصه ماشینی:
"پرندهباز بخش،انسانی است برخاسته از درون فرهنگ ایرانی-اسلامی-شیعی که در (به تصویر صفحه مراجعه شود) موقعیتهای مختلف،انسان آرمانی این فرهنگ را به نمایش میگذارد.
او وقتی برای نخستین بار زبان به گفتن خاطرهای باز میکند،از پرندهای حرف میزند که در آسمانی غریب که باید انباشته از هراس و خشونت هواپیماهای دشمن باشند،بیخیال و آزاد چرخ میزند و زیبایی و نجابتش را به نمایش میگذارد؛ زیبایی و نجابتی که فرمانده و دیگر رزمندگان آن را نمیبینند و فقط پرندهباز آن را کشف میکند و مسحور آن میشود.
این خاطرهنویسان به دنبال همان الگو و کلیشه آشنای خاطرات جنگی هستند،اما پرندهباز به جای گفتن از حماسهها و ایثارها،از حسرت خود میگوید و تشنگی نهاد کوچک بلوطی در پای یک تپه.
از اینجاست که یک رزمنده مسلمان ایرانی،در جبهه جنگ دفاع مقدس،وقت و انرژی خود را صرف رساندن هرزآب منبع قرارگاه به پای نهال بلوطی کوچک میکند و حسرت تشنه ماندن نهال را برای ثبت شدن در دفتر خاطرات جنگ،به خاطرهنویسان انتقال میدهد.
داستان که تا اینجا حلاوت توصیف یک چهره زیبا را داشت،به ناگهان مزه خاطرهای تلخ را میگیرد؛ خاطره رقابتی سنگین که شاید باعث کشته شدن مردی و یتیم شدن دختری شده باشد؛همان مردی که کارت شناساییاش و عکس دخترش در آلبوم خانوادگی راوی است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) سوم،نوه باغبان را که دختری است نوجوان به نام نسیم،عاشق خود میکند و بعد سربازی را که متخصص خنثی کردن بمبهای منفجر نشده است،به حیرت وامیدارد."