خلاصه ماشینی:
"مرد آهنگر که او زنگی بود دود را با روش همرنگی بود مرد رومی گر کند آهنگری رویش ابلق گردد از دود آوری پس بداند زود تأثیر گناه پس بنالد زار و گوید ای اله پس اگر بر گناه مداومت ورزد،قبح آن زایل گشته و احساس لذت بوجود میآورد و به بیدینی منجر میگردد.
وحی آمد که:از آنجا که عیبپوش هستیم،راز او را برملا نخواهیم کرد مگر نکتهای که عبرتآور باشد!یک نشانی آن که:عابد و مطیع است و نماز و روزه و زکوة بجای میآورد لیکن ذرهای ذوق باطنی و شور در عباداتش متجلی نیست.
میکند طاعات و افعال سنی لیک یک ذره ندارد چاشنی طاعتش نغز است و معنی نغزنی جوزها بسیار و در وی مغزنی ذوق باید تا دهد طاعات،بر مغز باید تا دهد دانه شجر هنگامی که شعیب این نکتهها را با وی گفت،مرد از تفکر،مستأصل و حیران فرو ماند!"