خلاصه ماشینی:
"تو میآیی و همهء دروازههای بسته،همهء امیدهای سرکوب شده،چشم خواهند گشود،همهء مستضعفان خاک قامت خواهند افراشت و صدای شکستن استخوان استکبار در فضا خواهد پیچید.
*** اما،تو آنگاه میآیی که ما بیتاب آمدن،سر از پنجرهء انتظار بیرون آورده و تمامی درها را برای تنفسی تازه گشوده باشیم.
تو آنگاه میآیی که باغبانان،داسها را برای گلوی گیاهان هرز آماده کرده باشند و قلبشان در اندیشهء گشودن رگها به پای بذرهای تشنه و عطش زده،بتپد.
اگر تو نمیآیی نه به آن دلیل است که دوست نمیخواهد، این تأخیر شکننده محصول«تقصیر»ماست ما هنوز آنقدر بیتاب نشدهایم که با همهء وجود،آفتاب را فریاد بکشیم.
و همهء انتظارها پایان خواهد یافت.
او میآید و حلقوم فریادگری را که در غریبستان عاشورا،در نهایت عطش هل من ناصر میسرود،لبیک خواهد گفت او میآید و چشمها را از نگریستن به«فرود»به تماشای«فراز»خواهد برد و دلها را به سیر در باغ سبز معرفت و محبت.
و دوباره بتها در کعبه شکسته خواهد شد و ابو جهلها و ابو لهبها چونان خاشاک بر بستر سیلاب انقلاب محمدی خواهند رفت."