خلاصه ماشینی:
"بنایی که بر سر درش نوشته بود:شرط ورود عشق است عشق،ایمان و معرفت و فرزانگی!در هنگامهای که نهال نورستهء انقلاب اسلامی را هزاران آفت،برق هزاران داس و زخم تبرهای نفاق و هرزه بادهای مهاجم تهدید میکرد،فرزندان برومند بهار،باورمندان بزرگ بیادعا، دیواری از ایمان و معنویت دور مدارس کشیدند و دامن کلاس را به آسمان پیوند زدند و نسیم ملکوت را در سینهها وزاندند.
چقدر از آنها بالی از عشق وام گرفتند و از نردبان جبهه بالا رفتند و در هودجی سرخ،سبزترین سمت ملکوت را فتح کردند؟چقدر از آنها امروز به مدد«عصایی»به مدرسه میآیند تا فرعون اندیشهای پوک، مصر قلب پاک دانشآموزان را به گورستانهای بیتپش سنگی تبدیل نکند؟ چقدر از آنها،دستهایشان در فضای سربین جبهه پرواز کرد و به دستهای جدا شده در ساحل علقمه پیوست؟چقدر چشمها از شرارهء ترکشها سوخت و چقدر قلبها در عبور گلولههای مذاب،از تپش ایستاد و چقدر حنجرهها که فوارهای از خون به آسمان بخشد تا زمین و زمان، رنگ پریده و بیفروغ نماند؟ مربیان،عاشقترین،بیادعاترین و گمنامترین فرزندان خانواده پرورش و آموزشاند."