چکیده:
تاریخ این سرزمین خصوصا یکصد ساله اخیر، ظرف حوادث مهم و رویدادهای تعیین کنندهای
در عرصههای سیاسی و اجتماعی بوده است که یکی از آنها جنبش جنگل به رهبری روحانی مبارز
میرزا کوچکخان جنگلی است؛ این جنبش که در واقع یک واکنش ملی و دینی نسبت به سیاستهای
استعماری و استیلا جویانه قدرتهای فرادست آن زمان بود، در سال 1333 ق. شکل گرفت و پس از
هفت سال مبارزه فرسایشگر، سرانجام در سال 1340 ق. به فرجام غمانگیزی دچار شد.
نوشتار حاضر تحلیلی است مستند از منظر آسیبشناسی، به این جنبش مقدس؛ آنچه به عنوان
مهمترین عوامل در این شکست نقش داشتند عبارتند از:
1ـ استحاله فکری نیروهای جنگل بر اثر نفوذ تفکرات الحادی کمونیستی.
2ـ ریاستطلبی و دنیاخواهی برخی از رهبران و عوامل با نفوذ جنگل.
3ـ جریان تفرقه و نفاق.
4ـ بهبود روابط دولتهای درگیر و تبانی آنها برای حذف نهضت جنگل.
خلاصه ماشینی:
"(1) به هر روی گسترش افکار کمونیستی در جنگل که از درون توسط این عنصر نفوذی و از بیرون توسط بلشویکها و کمیته عدالت، به جامعه و خصوصا سطوح مختلف جنگل تزریق میشد، منجر به گرایش عده قابل توجهی از جنگلیان به مکتب الحادی کمونیسم و بروز اختلافات حاد ایدئولوژیکی در میان جنگلیان گردید؛ البته توجه بیش از حد میرزا به مسائل نظامی و غفلت از تغذیه فکری نیروهایش در این ماجرا بیتأثیر نبوده است؛ برخی از نطقهای میرزا کوچکخان نشان میدهد او حتی نسبت به تبیین بزرگترین خطری که جنگل را تهدید میکرد؛ یعنی، جریان دینستیزی در قالب مکتب کمونیست دریغ میورزید؛ میرزا کوچک خان در یکی از نطقها پس از انتقاد شدید از اقدامات افراطی کمونیستهای رشت، خطاب به نیروهای تحت امرش میگوید: «معنای کمونیستی اشتراکی را از آنهایی که میدانند بپرسید؛ ما از شرحش اغماض میکنیم؛ زیرا در تصدیق و تکذیب آن برای حفظ بیغرضی خودمان لزوما ساکتیم، همین قدر میگوییم اجرای یک همچه عقیده مفرط و تند فعلا محال است."