چکیده:
از آن زمان که نهضت نوزایش علمی در غرب، آغاز شد تا به حال، نسبت علوم جدید با دین،
همواره مورد بحث واقع شده است.
امروزه، نفوذ روز افزون رایانهها، ارتباط اجتنابناپذیری را بین جوامع دینی و تفکر غرب موجب
شده است. کنارگیری از این حرکت شتابنده، نه تنها حریف را از میدان به در نمیکند بلکه بر جرأت
او میافزاید اما ناپخته عمل کردن نیز مطلوب نیست.
این نوشتار، پس از اثبات اصل ضرورت، راهکارهای صحیح جنبش نام برده، بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"اکنون این سوءال جدی به ذهن میرسد که اصولا در شرایطی که هنوز «عقلانیت نقاد خودبنیاد بشر» و علوم و دانشهای تجربی، تنها عوامل اصلی تأثیرگذار بر تصمیمسازیها و فرایندهای جامعه جهانی است و همه عرصهها تحت پوشش علم و تجربه؛ آن هم تجربه دنیایی شده و سکولار قرار گرفتهاند، چگونه میتوان یک عامل جدیدی به نام دین را هم وارد میدان کرد و معتقد هم بود که عدالت اجتماعی در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باید بر مبنای دین برنامهریزی و ساماندهی گردد؟ بنابراین، ما باید به این سوءال اساسی پاسخ بدهیم که چگونه میتوان میان این دو عامل حداکثری که هر دو هم مدعی حضور در تمامیعرصههای حیات اجتماعی بشرند، جمع کرد؟ اینجاست که میبینیم تعارض بین علم سکولار و دین کاملا آشکار میگردد؛ چرا که با وارد کردن دین به عنوان یک عامل حداکثری، «طبقه مرجع» دو تا میشوند.
بنابراین، اصلیترین چالشی که پیش روی جامعه ما قرار دارد، این است که چگونه میتوان بین «علم مدرن» که میخواهد همه عرصهها و ساحتهای حیات بشر را تحت اشراف و مدیریت خود قرار بدهد و در همه این زمینهها نظریهپردازی کند و «دین اسلام» که خود نیز به حق مدعی حضور در تمامی شوءون حیات اجتماعی است، هماهنگی و سازگاری ایجاد کرد؟ 4ـ بررسی راهکارهای پیشنهادی جهت حل چالش فوق 1ـ4ـ تئوری نظری محض ممکن است در این ارتباط راهحلها و راهکارهای نظری صرف ارائه شود؛ چه اینکه برخی همچنان بر همان نظریههای گذشته خود اصرار میورزند که بین علم واقعی و دین واقعی هیچ گونه تعارضی وجود ندارد و عرفان و برهان و تجربه بشری از یک سو و قرآن و وحی از سوی دیگر یک سخن بیشتر نمیگویند و بین اینها کاملا هماهنگی و سازگاری است."