چکیده:
جامعه برای باروری و پویایی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، نیازمند نیروی عظیم زنان است. هر
فرد بر اساس حق طبیعی و انسانی خود، حق دخالت در سرنوشت اجتماعی خود را دارد. بنابراین، زنان نیز
علاوه بر ایفای نقش خانوادگی باید در جامعه حضوری فعال و مؤثر داشته باشند تا به نوبه خود در رهیافت
سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تأثیرگذار باشند.
مشارکت زنان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها و استفاده از آرا، افکار و اندیشههای آنان سبب
میشود که زنان از حالت انفعالی خارج شده و به صورت یک عنصر فعال در عرصههای اجتماعی ظاهر شوند.
با این که اسلام بر فعالیتهای اجتماعی زنان تأکید داشته و نمود عینی آن در پیروزی انقلاب و پس از آن به
نحو چشمگیری افزایش داشته است؛ اما بزرگترین مانع برای حضور بیشتر زنان در صحنههای سیاسی و
اجتماعی را میتوان در عوامل فرهنگی جستجو کرد. در بسیاری از موارد، باورهای غلط و ملاحظات نادرست
اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی است که مانع از مشارکت اجتماعی زنان میشود. البته عوامل ثانویه مانند
جامعهپذیری نیز به این نقیصه دامن میزند. در این میان، نظام آموزشی و رسانههای جمعی میتوانند ضرورت
حضور زنان در صحنههای مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی، خدماتی و... را تبیین و تصورات غلط و گرایشهای
افراطی و تفریطی را بزدایند و بستر مناسب را برای مشارکت فعال زنان فراهم آورند؛ به طوری که هم به گوهر
گرانبهای زنان آسیب نرسد و هم وظایف و نقشهای خارج از توان روحی و جسمی بر آنها تحمیل نشود.
خلاصه ماشینی:
"در حالی که جهتگیری حاکم بر الگوی نظام اسلامی برای حضور اجتماعی زن به گونهای است که ضمن حفظ ارزشهای اخلاقی و تضمین سلامت و امنیت روانی جامعه، دامنه نقش و تأثیر زن در ساحتهای مختلف اجتماعی را نیز توسعه میدهد، متأسفانه جهان به اصطلاح متمدن بویژه کشورهای صنعتی و سرمایهداری با سست کردن بنیان خانواده، کمال زن را تنها به حضور اجتماعی تعریف کرده و با عنوان آزادی، همه اصول مربوط به حضور سالم زن را زیر پا گذاشتهاند؛ به طوری که امروزه آمارهای دردناک طلاق، کودکان بیسرپرست و فساد و فحشا در این کشورها به شدت افزایش یافته و آثار ناهنجار حضور غیر سالم زن در اجتماع در سطح گستردهای ظاهر شده است.
در حالی که فرهنگ ناب اسلامی و احکام و رهنمودهای قرآنی، همواره مدافع حقوق زن بوده و جایگاه والایی برای او ترسیم مینماید و این سنن و عادات غیر اصیلی که در طول تاریخ جامعه ما را تحت تأثیر قرار داده است، اکثرا به دلیل جهل و ناآگاهی مسلمانان و یا بیمبالاتی و عدم تعهد و تقید آنها نسبت به احکام واقعی دین و عدم برخورد جدی متولیان دینی با خرافات و موهوماتی است که در ارتباط با مسائل زنان پدید آمده است.
3ـ وجود جریان روشنفکری بیمار و وابسته در مقابل گروههای متعصب و متحجری که سعی دارند زن را از ابتداییترین حقوق انسانی و شرعی خود با عنوان پاسداشت ارزشهای اسلامی محروم نموده و حیطه مشارکت او را محدود سازند، گروههای افراطی دیگری نیز وجود دارند که هیچ حد و ضابطهای برای زنان و عملکردهای اجتماعی آنان قایل نشده و به آزادی مطلق زن میاندیشند و این در حقیقت، همان افکار و عقایدی است که امروزه سرتاسر جهان غرب از سوی نهضتهای فمینیستی و طرفدار زنگرایی و زن سالاری ترویج میشود."