خلاصه ماشینی:
"از لحاظ تاریخی،تجربهء مسلمانان با تجربهء تمدن رومی بسیار متفاوت است،زیرا در تجربهء تمدن رومی،زبان معماری تعاریف مشخصی دارد و همین منجر به ساختن قلعههای مشابه هم در بیابانهای لیبی و هم در سرزمینهای پر برف شما اروپا بدون توجه به نوع آب و هوا شد-درست مانند این که کلیشهای را برای تعریف مرزهای هویت فرهنگی یک امپراتوری به کار بریم.
هرچند میتوان سبکهای منطقهای را از هم تشخیص داد زیرا در آنها اختلاف سبک با مناطق همسایهشان مشخص است،ولی مانند آنچه که در آناتولی و ایران شاهد هستیم،معمولا باید دقت بیشتری نمود به این دلیل که طی یک روند تدریجی سبکهای خارجی در معماری منطقهای موجود نفوذ کرده است و برای همین بناهای سمرقند و اصفهان بسیار شبیه به هم هستند.
سؤال این است:آیا با وجود پیوندهای روز افزون متقابل بین کشورها به واسطهء تجارت و انتقال تکنولوژی و نیز ارتباطات جهانی و تصاویری(اشاره به تصاویری که از ماهوارهها و شبکههای تلویزیون پخش میشود) که همه در آن سهیم هستیم،میتوان سخن از زبان معماری جهان اسلام در جوامع مسلمان سخن گفت؟آیا خصوصیاتی که ماهیت معماری منطقهء خاصی را تعریف میکنند،سرچشمههای الهام معماری باقی خواهند ماند،یا آنها دیگر نا به هنگام تلقی خواهند شد و فقط چون یادگارهای ضعیفی از یک گذشته بیربط باقی خواهند ماند؟این احتمال است که الگوی مسلطی از طریق ترکیب تصمیمهای ایدئولوژیک،سیاسی و حرفهای ظهور کند،اما هنوز زود است بگوییم که چگونه الگویی برای معماری مساجد غالب خواهد شد.
اما همین تأثیر باعث شده است که بر نوعی نیاز روانی به هویت اسلامی در فرد و جامعه و منحصر به فردی این هویت تأکید شود13و این مسئله در هیچ بنایی نظیر معماری مساجد آشکارتر نیست."