خلاصه ماشینی:
"پس ابن سینا هنوز هم نیازمند آن است که نشان دهد خودآگاهی در هر جهت و از هر منظر کاملا آغازین است، در این معنا که ما به صورت پیش فرض،توانایی دریافت همه چیز را داریم،ابن سینا به عنوان شاهدی برای این مدعا،شرایطی را مثال میزند که در آن آگاهی نسبت به دیگر ابژهها همچنان ممکن است:ادراک من از«خود» چیزی است که در من باقی میماند و از توجه به ملاحظه به چیزهای دیگر حاصل نشده است.
آگاهی و هشیاری اگر-همانگونه که ابن سینا مطرح میکند-خودآگاهی نخستین مطلقا آغازین و حتی کاملا شبیه وجود خود نفس است،چرا ما نیازمند آنیم که نسبت به چنین دادهء زیر بنای تجربی هشیار باشیم؟ ابن سینا خود میپذیرد که خودآگاهی،علیرغم جایگاه نخستینش،بیشتر اوقات چیزی است که ما به گونهای متناقض از وجودش بیخبریم.
اولین و مهمترین این ویژگیها آن است که خودآگاهی تنها شکل دانش است که در آن هویتشناسی شناختی -هویت شناسنده و شناخته شده-براساس نظر ابن سینا، در اندیشهء انسانی کاملا محقق میشود:هنگامی که شما از خویشتن آگاهید،ضرورتا بین شخص آگاه و چیزی که بدان آگاهی یافتهاید،هویتی وجود دارد.
بنابراین در هر دو منبعی که تئوری انسان (به تصویر صفحه مراجعه شود) پرنده برای حمایت از وحدت نفس به کار رفته،ابن سینا در نهایت ادعای دیگری مطرح میکند و آن این که هیچکس نمیتواند همچون یک گوهر واحد یا به هم پیوسته عمل کند و درحالیکه ابن سینا از همه جهت مراقب است که بین خودآگاهی آغازین و درک سادهء عقلانی تفاوت قایل شود، تمرکزش در بیشتر موارد بر روی بنیاد نهادن ویژگی ناحسی خودآگاهی آغازین است."