چکیده:
مرلوپونتی فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی در خصوص ادراک حسی به نقادی آرای عقلیمذهبان و تجربیمذهبان میپردازد و با الهام از اندیشهء اگزیستانس در هیدگر و پدیدارشناسی هوسرل بار دیگر ادراک حسی را مورد تحقیق قرار میدهد و این مقاله بهطور اجمال به آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"زیرا این وحدت نزد کانت امری استعلایی است و او هرگز مرجع وجودی این امر استعلایی را معین نکرده است؛ازاینرو،مرلوپونتی با تعبیری تازه از ادراک حسی امکان فراروی از شرط استعلایی کانت را فراهم میکند: «منظور من از اولیت ادراک،آن است که تجربهء ادراک به معنای حضور ماست در لحظهای که اشیا،حقایق و ارزشها برای ما ساخته میشوند و لذا ادراک نوعی لوگوس درحال تکوین است که در ورای هر نوع جزمیت،شرایط خود عینیت را به ما میآموزد و رسالت نظر و عمل را پیش روی ما مینهد.
در روش پدیدارشناسی مرلوپونتی،به پیروی از هوسرل،احساس به وسیلهء علم فیزیولوژی یا فیزیک قابل تبیین نیست بلکه ادراک بما هو هو فعلی است که یکباره دریافت اشیا را برای ما مقدور میکند و در این واقعه گام اول همان مواجههء حواس با جهان است: «اینکه هر حسی باید یک عالم کوچک درون عالم بزرگ بسازد،نه تنافی دربر دارد و نه ناممکن است و به واسطهء جزیی بودنش برای کل ضروری است و به کل گشوده میشود».
9 احساس،نخستین مرحلهء ارتباط ما با جهان است و چون این احساس بستگی تام به بدن دارد و هر بدن متمایز از دیگر ابدان است،پس هر احساسی نیز به منزلهء یک امر وحدانی عالم را به نحو خاصی متجلی میکند و لذا میان عوالم گوناگونی که از طریق حواس بر ما گشوده میشود،وحدتی حسی برقرار است که رویارویی ما را با عالم میسر میسازد.
متعلق ادراک نیز به نظر مرلوپونتی به sensa (دادههای حسی)نزد تجربیمذهبان قابل تحویل نیست و به متعلق فاهمه نزد عقلیمذهبان نیز فروکاسته نمیشود بلکه متعلق ادراک همان ماهیت شیء است که ادراک با جهت التفاتی نهایتا در آن مستهلک میشود چهرهء انضمامی شیء واقعیت آن است که با حیث انضمامی سوژه یعنی تجسد آن ملازمت تام دارد."