چکیده:
بررسی و نقد جایگاه و نقش اسباب نزول در تفسیر »جامع البیان عن تاویل آی القرآن« اثر محمد بن جریر طبری (310 ه .ق.( است. یکی از ویژگیهای این تفسیر، بهرهگیری گسترده از اسباب نزول است. هر چند طبری درباره اهمیّت اسباب نزول سخن نگفته، امّا تفسیر او نشان از تاثیر پذیری بسیار از اسباب نزول دارد. این تاثیر پذیری گسترده، از یک سو، به جهت اعتماد طبری بر نقلها و احادیث است و از سوی دیگر به جهت حجّیت قول صحابه و تابعین در نزد اوست. هر چند تفسیر طبری نقلی است، امّا او در مواردی چون نبود روایات تفسیری یا ناسازگاری روایات، از عقل بهره میگیرد. از دیدگاه وی، ملاک، عموم آیه است نه خصوص سبب نزول. شیوه طبری، در نقل اسباب نزول به صورت گزارشی بوده و از 259 مورد سبب نزول تنها در 17 مورد به تحلیل و بررسی پرداخته است. او در نقل روایات تقریبا در تمام موارد، سلسله سند روایات را ذکر میکند، گرچه از نظر اعتبار و عدم اعتبار راوی در سلسله سند روایات دقت و حساسیّت ندارد. از سوی دیگر، سعی وافر در استقصای اسباب نزول داشته و تقریبا تمامی اقوالی را که به آنها دست یافته گزارش کرده و طرق گوناگون هر یک را باز گفته است. ظاهر آیه، سیاق آیه، خبر قاطع، و عقل از جمله ملاکهای طبری در نقد و ترجیح یک سبب نزول بر نقلهای دیگر است.
علاوه بر آن، تعصبات مذهبی و باورهای طبری بر نقل اسباب نزول آیات تاثیر گذاشته به طوریکه از بیان اسباب نزول مربوط به اهل بیت (ع) خودداری کرده است.
خلاصه ماشینی:
به ادبیات عرب توسل میجوید، چنانکه در تفسیر آیه شریفه: « وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ » (بروج /1) اختلاف نجویان را درباره «جواب قسم» بیان میکند و آن گاه قول منتخب خویش را ذکر میکند و مینویسد: «قول بهتر این است که جواب قسم، ترک شده است.
باز نکرده است، ولی در عمل، اهتمام قابل توجهی به نقل اسباب نزول و استفاده از آنها از خود نشان داده است، تا آن جا که گاه در تفسیر یک آیه تنها به بیان سبب نزول اکتفا کرده و از نقل سایر آرای تفسیری اجتناب ورزیده است.
اما خود ابن جریر طبری در مقدمه کتاب، در بحث: «نهی از تأویل قرآن به رأی» هفت روایت را درباره نهی از تأویل قرآن به رأی نقل کرده و نتیجه گرفته است: «این اخبار گواه کفته ماست که گفتیم: درک علم تفسیر قرآن ممکن نیست مگر به وسیله بیان شخص پیامبر یا دلالت نصّ قرآن.
"/> پس از نقل آرا، طبری مینویسد: «قول درست این است که خداوند با این بیان همه بندگانش را به وفاداری به پیمانهای منعقد شده میان ایشان فرا خوانده است، زیرا دلیلی در دست نیست که آیه منحصر به موارد یاد شده در نقلهای سبب نزول باشد.
در موارد اندکی هم که یکی از نقلهای اسباب نزول را بر سایر نقلها، به دلالت ظاهر آیه یا سیاق آیه و یا برای وجود روایات متواتر نبوی و یا خبر قاطع، ترجیح داده، بعد از گزارش همه اقوال بوده است؛ مثلاً در تفسیر آیه: « لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ »(قیامت/16) در بحث سبب نزول چنین مینویسد: «مفسران در سبب نزول آیه اختلاف کردهاند: بعضی گفتهاند چون مقداری قرآن بر پیامبر9نازل میشد، به دلیل اشتیاق زیاد در حفظ آن عجله میکرد.