خلاصه ماشینی:
ولی این محیط گیلان و مردم روشندل و سادهطبع و آزادیخواه گیلان بوده که میدان به دست سید اشرف الدین داد و وسایلی فراهم کرد تا روزنامهای مطابق ذوق و روحیه مردم پدید آورد که کار به آنجا رسد که روزنامه او در اولین روزهای انتشار به اکناف ولایات و شهرهای ایران از ماورای ارس تا حوالی بم و کرمان و از بوشهر تا سرخس خریدار و خواننده داشته باشد و آنقدر نفوذ یابد که حتی امروز هم سالخوردگان ولایات دوردست بعضی از اشعار او را بهعنوان چاشنی ذوق برای فرزندان و نوادگان خود بخوانند.
ز بخت خویش نالانم نمیدانم چه بنویسم؟ ازین اوضاع حیرانم،نمیدانم چه بنویسم؟ او که در تهران بیامان،از ریشه بریده شده بود و خود به طعنه میگفت: نسیم شمال اینجا رو تهرونش میگن دروازه شمرونش میگن بالاخره به همان نقطه و به همان جائی رسید که قبل از محمد ولی خان با سیصد هزار تومان عایدی سالیانه برنج رسیده بود،منتهی سپهسالار هم همت و هم لااقل پول یک گلوله را داشت که در مغز آشفته خود خالی کند،اما سید که بیست هزار بیت او حتی یکی از آنها کار یک گلوله را نمیکرد، ناچار سالهای آخر عمر را در بیمارستان و دار المجانین با مغز آشفته سر ببالین بگذارد که کار او به بنبست رسیده بود: گر دریائی به شور بنشانندت ور پیل تنی چو مور بنشانندت بنشین که ز خاستن نخیرد چیزی گر ننشینی به زور بنشانندت » نسیم شمال از دیدگاه یحیی آریان پور: یحیی آریانپور در کتاب از صبا تا نیما:تاریخ 150 سال ادب فارسی جلد دوم ص 61-77 در مورد سید اشرف الدین گیلانی میگوید: «نه ماه پیش از بمباران مجلس(1326 هـ.