خلاصه ماشینی:
"در این دورهها که از آن به هنر سنتی تعبیر کردیم،هنر با سفارش دربار آمیخته شده بود و انگیزههای غیرمعنوی هم میتوانست در کار هنرمند دخیل باشد،اما در هنر قدسی که هنرمند براساس معنویت و دیانت خویش به خلق اثر هنری میپرداخت،او به جای این که به فکر درآمد یا حتی جاودانه شدن اسم خویوش باشد،به فکر انجام یک عمل مقدس بود (به تصویر صفحه مراجعه شود) و در کار هنری خویش احساس مینمود که در حال انجام یک عمل عبادی و دینی است و اثر نری خویش را همانند خواندن نماز و دعا، موجب تقرب و توشه آخرت خویش تلقی مینمود.
در این هنر برخلاف هنر ساسانیان،هخامنشیان و ادیان بودایی که به پادشاهان همچون خدایان-ظل الله،اوترهها-مینگریستند و در دل کوهها،سالهای متمادی،با رنج و تلاش،تصاویر شاهان و یا قدیسان را میکندند،هیچ گاه به طور استقلالی به شمایل پیامبر اکرم به عنوان ذات مقدس نگریسته نشد،زیرا آن حضرت برخلاف شمایل بودا و شمایل شاهان هخامنشی و ساسانی در دل صخرهها کنده نشد،زیرا در اسلام حتی انسان کامل و آسمانی همی نمیتواند جایگزین خداوند و یا مانع ارتباط توحیدی انسان با خدا گردد و غایت نبوت،نوعی واسطهگری،فیضرسانی و پیامرسانی است و صفت مخلوقیت و بندگی پیامبر اکرم هر روزه در آیین و مناسک عبادی مسلمانان به او تلقین میگردد-محمد عبده و رسوله- و اگر هم نوعی الوهیت بخشی نسبت به شخصیت پارهای از پیشوایان دینی دیده میشود،برخاسته از کتاب آسمانی و تعالیم موجود در آن نیست بلکه بیشتر مرهون افکار پارهای از مذاهب متأخر اهل غلو و دارای گرایشات باطنی میباشد."