خلاصه ماشینی:
"از این عمل او دچار شگفتی شده بودم،که گفت: -ستاره با فرستادن کارت تبریک همهء ما را خوشحال کرد.
البته خانم مدیر گفت کارتهای دیگری که ستاره انتخاب کرده بود،شاید زیاد برای معلمانش تناسبی نداشت،اما آنچنان نبود که باعث شود آنها را نگهدارد و بمن نشان دهد...
داشتم فکر میکردم،و شاید از شرم عرق میریختم،که خانم مدیر با همان لحن ملایم گفت: -درست است بچهها را باید در بعضی مواقع آزاد گذاشت که خودشان به ذوق و سلیقهء خود چیزی را انتخاب کنند،اما فراموش نکنیم که راهنمائی و ارشاد همیشه باید در کنار افکار و تصمیمات آنها،وجود داشته باشد.
من که تصور کرده بودم قشنگترین و درعینحال مناسبترین کارت تبریکها را برای مدیر و معلمان دخترم انتخاب کردهام، وقتی این حرف را شنیدم،لحظهیی در خود فرورفتم،و بالاخره چاره را در آن دیدم که خود«ستاره»را همراه ببرم و خودش کارتها را انتخاب کنند."