خلاصه ماشینی:
"افزون بر آن،اگر نویسنده را قصد بر آن بود تا با ارائه این مقاله،بخشی از مشکل نظریهپردازی در خصوص وقوع انقلاب اسلامی در ایران را،بهطور کارآمد،حل نماید،باید گفت در انجام چنین مقصودی،چندان کامیاب نبوده است زیرا اگر هدف تحقیق را تولید دانش جدید و پردازش اطلاعات،با نظم نوین بدانیم،این تحلیل به هیچ وجه جدید نیست.
بنابراین،به جای استدلال و نقدآرای طرفداران فرضیه توطئه در خصوص علت به وجود آمدن انقلاب اسلامی،بایستی سعی نمود که به امر زیربناییتر پرداخت و آن هم مبارزه با این بیماری اجتماعی است.
البته بر هیچ محقق و پژوهشگر آگاه از تاریخ تحولات سیاسی ایران معاصر،پوشیده نیست که توطئههای بیگانگان برای غارت ثروت این مرز و بوم،همواره سرنوشت برخی از حوادث را تغییر داده است.
«اما ایراد نظریه«مذهب-عامل-انقلاب»که اتفاقا در نظریات قبلی هم وجود دارد این است که این نظریه نیز به انقلاب اسلامی به عنوان پدیدهای جدا از روند کلی تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر ایران مینگرد.
وجوه و ابعاد فوق در تمامی مبارزات ملت مسلمان ایران،که به عنوان تجربه مبارزاتی ملی در انقلاب اسلامی ایران به کمال خود رسید،به هر میزان که به انقلاب اسلامی نزدیک میشود،تجلی بیشتر پیدا میکند.
نخست آنکه،وجود نارضایتی در جامعه ایران،بویژه در دویست ساله اخیر،امری قابل قبول و پذیرفته شده است اما باید این تمایز و تفکیک را همواره در نظر داشت که مبارزات و نارضایتیهای ایرانیان به دو مقوله تقسیم میشوند:مبارزه در نظام و مبارزه با نظام.
دوم،در اینکه«استبداد و ماهیت رژیم سیاسی شاه»،به عنوان یکی از متغیرهای دخیل در وقوع انقلاب اسلامی ایرا میباشد،کاملا صحیح و منطقی است اما آیا این عامل،عمدهترین و مهمترین آنها بوده است؟ شاید،سادهترین روش برای ابطال اساسی بودن این متغیر،تکنیک سری (1)."