خلاصه ماشینی:
"یکروز در کتابفروشی تهران واقع در خیابان لالهزار که محل اجتماع ادبا و فضلا بود و ایشان هم حضور داشت، دانشجویی وارد شد و یک جلد کتاب درسی جبر و مقابله خواست،مرحوم بیات بدوستان حاضر گفت:من نسخهء کهنسال و نفیسی از جبر و مقابلهء ابو موسی اشعری دارم(بجای ابو موسی خوارزمی)فاضل گرامی سید باقر طلیعه گفت:نه بیات!آن خوب نیست.
میرزا علی اصغر خان اتابک در انجمن سادات اخوی از مرحوم سید محمد فصیح الزمان واعظ شیرازی متخلص به رضوانی شنیدم که شبی میرزا علی اصغر خان اتابک که در شعر قدسی تخلص میکرد، به انجمن ادبی سادات اخوی رفت.
اتابک پشت میز خطابه رفت و شروع کرد به خواندن قصیدهیی به مطلع ذیل: من نگویم که من سخندانم بلکه در قالب سخن جانم تا رسید به این بیت: من نه مهمان و لقمهخوار کسم کاینات است جمله مهمانم یکی از اقصای مجلس برخاست و با لحن مؤدبانهیی گفت:مکرر بفرمایید،اتابک نگاهی به وی افکند و پس از قدری مکث بیت را تکرار کرد."