چکیده:
آنتونی گیدنز یکی از نظریه پردازان اجتماعی معاصر،تلاش نظری گستردهای را در سه دهه اخیر صورت داده است. در مرکز بحثهای نظری این اندیشمند انگلیسی که اینک ریاست مدرسه سیاسی-اقتصادی لندن را عهدهدار است، نظریه ساختاری شدن قرار دارد که شرح و بسط کامل آن نخستین بار در کتاب تأسیس جامعه(1984)آمد.نظریه ساختاری شدن با هدف پایان داده به سلطه نظریههای هرمنوتیکی از یک سو و ساختارگرایی و کارکردگرایی از سوی دیگر،به طرز پیچیدهای به تلفیق عناصری از این رهیافتها و رهیافتهای پیشین دیگر،میپردازد.هدف گیدنز از به کارگیری اصطلاح ساختاری شدن که از زبان فرانسه گرفته شده است،تأکید بر جریان فعال زندگی اجتماعی و پرهیز از مفهوم ساختار به معنای امری بیرونی و صرفا الزامآور است که مد نظر ساختار گرایان بود.در این مقاله ابتدا به بررسی نظریه ساختاری شدن و آن گاه به مبانی روش شناختی این نظریه میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"منظور از ساختاری شدن که مفهوم کلیدی نظریه گیدنز است،ارتباط دوگانگی ساختار میباشد و این به معنی آن است که ساختار اجتماعی به وسیله کنشگران فعال مورد استفاده قرار میگیرد و با استفاده از مشخصههای ساختار،همین ساختار به وسیله آنها متحول میشود.
resources ساختار اجتماعی،گشتاری و انعطافپذیر و جزیی از کنشگران در موقعیتهای واقعی است و برای ایجاد الگوهای روابط اجتماعی در پهنه مکان و طول زمان توسط آنها مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین ساختار شدن،فرایند دو گانهای است که در آن قواعد و منابع جهت سازماندهی تعامل در فضا و زمان مورد استفاده قرار میگیرند و در اثر این استفاده،باز تولید یا دگرگون میشوند(همان:084).
گیدنز معتقد است که ساختار را میتوان به عنوان قواعد و منابع مفهومسازی کرد که کنشگران آنها را در زمینههای تعامل به کار میگیرند و در پهنه فضا و زمان حفظ یا باز تولید میکنند.
بدین ترتیب مجموعههای ساختاری مالکیت خصوصی-پول- سرمایه-کار-قرارداد-سود،فقط در الگوهای خاصی از روابط میانجی قرار میگیرند،یعنی اگر این بسته به قواعد و منابع است که عاملین باید به آن عمل کنند،پس فقط اشکال خاصی از روابط میتواند در حوزه اقتصادی،تولید و بازتولید شود.
سوم اینکه اساسیترین بعد همه قواعد و منابع-دلالت، سلطه و مشروعیت-همگی درگیر نهادسازیاند؛فقط اهمیت نسبی آنها برای کنشگران است که ثبات روابط در زمان و مکان را به ویژگی نهادی جداگانه آن پیوند میدهد(همان:184).
نظارت بازاندیشانه بر کنش به معنی آن است که کنشگران نه فقط جریان فعالیتهای خود را فعالانه تحت نظارت قرار میدهند و همین کار را نیز از دیگران انتظار دارند،بلکه بر جنبههای اجتماعی و فیزیکی زمینههایی که در آنها حرکت میکنند نیز به صورت بسامان نظارت دارند."