چکیده:
آقای فولادوند در این نوشتار، تلاش کرده است تا برخی از وجوه جامعه مدرن را بازخوانی کند. تأکید ایشان بر جنبه اقتصادی و صنعتی جوامع مدرن است و شاخصه اصلی را انقلاب در صنعت و تغییر روشهای کار میدانند. اصالت فرد، تخصصگرایی، نهادهای مدنی، توسعه شهرنشینی، سکولاریسم و عقلانیت از وجوه با اهمیت جوامع مدرن شناخته شدهاند و در پایان نیز به برخی مشکلات این جوامع، مانند ازدحام، آلودگی محیطزیست، از خود بیگانگی، زیادهخواهی، آرزوطلبی، خودکشی، زوال ارزشها، کاهش قدرت خانواده اشاره کردهاند.
خلاصه ماشینی:
"اگر بخواهیم ویژگیهای ذاتی جامعه مدرن را در مقابل جامعه سنتی به اجمال متذکر شویم، این چند قلم باید در صدر فهرست بیابند: الف) اصالت فرد در مقابل اصل قرار دادن گروه یا جماعت در جامعه سنتی کشاورزی؛ ب) تخصصی شدن و تفکیک وظایف در نظام اجتماعی و تقسیم کار در مقابل جامعه سنتی که خانواده در آن واحدی است در عین حال هم برای تولید، هم برای مصرف، هم برای روابط اجتماعی و هم برای تصمیمگیری؛ ج) نهادهای جامعه مدرن، به جای اینکه مانند جامعه سنتی رسوم و عادات و سنتها را راهنما قرار دهند، به راهنمایی قواعد و مقرراتی اداره میشوند و پیش میروند که مقبولیت و مشروعیتشان از یافتهها و روشهای علمی نشأت میگیرد؛ د) نهادهای جامعه مدرن به جای اینکه مجری فرمانهای شاه یا هر شخص خاصی باشند و ودیعهای الاهی تلقی شوند، بر طبق دستورهای عامی عمل میکنند که کارشناسان و متخصصان هر رشته انشاء کردهاند.
آنچه صحیح به نظر میرسد آن است که نوع رویکرد آسمانی و آن جهانی کلیسای کاتولیک به گونهای بود که به توقف علم و تکنولوژی و اقتصاد منتهی میشد، اما آیا باید حتما نهضتی پروتستانی برای این جهانی کردن امور رخ میداد تا مدرنیسم پدید آید؟ پاسخ مثبت دادن به این سؤال در نهایت دشواری است، بلکه به نظر میرسد که درست نباشد؛ زیرا میتوان نمونههایی از اندیشههای آن جهانی و آسمانی یافت که در دل خود ضرورت داشتن نگاه این جهانی و توجه به آبادانی زمین و پیشرفت علمی و فناوری را داشته باشد."