خلاصه ماشینی:
"نگاهی به چفت و بست «آدم آهنی» مهدی حجوانی اثر تد هیوز ترجمهء دکتر سید حبیب الله لزگی این داستان بلند،در سال 1351 با ترجمهء نادر ابراهیمی منتشر(1)و در سال 1352 به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد و اکنون بعد از سالها،بار دیگر به قلمی دیگر ترجمه شده است.
البته فانتزی شدن این داستان در مواردی،آن را با ضعف منطق داستانی همراه کرده است که در همین نوشته،بررسی و نشان داده خواهند شد،اما در هرحال رویکرد به قالب فانتزی،رویکردی خوب است که جاذبهء اثر را برای نوجوانان افزایش میدهد.
2-پایان خوشبینانه پایان خوشبینانهء این داستان که طی آن،مردم زمین با شنیدن آواز اژدها،دست از جنگ و اسلحه سازی میشویند!دلیلی دیگر بر تلاش نویسنده برای نوجوانانه ساختن اثر است(البته در توفیق نویسنده شک دارم!) 3-محور قرار دادن هوگارت در این داستان،به هیچیک از آدمها اسمی نسبت داده نمیشود بجز هوگارت؛پسرک نوجوان.
[ص 40 و 41] جمع بین فانتزی بودن و منطق داستانی باید پرسید:آیا انتخاب قالب فانتزی،مجوزی برای ضعف منطق داستانی است؟به بیانی دیگر،آیا یک اثر فانتزی نباید از نوعی منطق درونی و خاص خود برخوردار باشد؟تأکید میکنم که در داستان «آدم آهنی»،فانتزی شدن خودبهخود یک حسن به شمار میآید،اما مشکل اینجاست که این داستان چفت و بست محکمی ندارد و ازنظر منطق داستانی سست و تصنعی است.
در این صورت باید پرسید که مگر آدم آهنی برای تأمین غذایش به آدمها نیاز داشته است؟ در مجموع،به نظر میرسد منطق این اثر در مواردی داستانی و در مواردی شعری است؛ در مواردی عقلی و در مواردی احساسی است و این دوگانگی را میتوان در بافت اثر مشاهده کرد."