خلاصه ماشینی:
"اما قبل از کاوش در تنوعاتمعاصر ساختار نمایشی،باید آگاه باشیم که اصول اساسیمورد بحث در این نوشتار همان قدر متضمن فن رایجنمایشنامه نویسی است که شامل فنون قدیمیتر،تفاوتعمدۀ میان نمایشنامه نویسی سنتی(اگر چنین چیزی وجودداشته باشد)و اکر نمایشنامههای نوآور جدید،بیشتر باچگونگی استفاده از این اصول سروکار دارد تا کشف اصولمطلقا جدید.
میتوان گفت که در نمایشنامههای تقلیدی،شکل مرکزگرا (latepirtnec) است؛عینی چنان سازمان مییابد که اجزایعمده(یعنی احساسات انسانی و وقایع)به اعتبار کل،انسجام مییابد و به نحوی که نیروی ساختاری از درونعمل میکند؛و این محور در نمایشنامۀ تقلیدی معمولا یککنش است.
اما اندیشیدن به نمایشنامههای معاصر برحسب کلیتهاییکه به گونهای تقلیدی یا تعلیمی سازمان یافتهاند،فقط یکیاز طرق تشخیص سیر و بسط تازه شکل نمایشی است.
بسیاری راههای جالب و زایندۀ دیگر وجود دارند که بهوسیله آنها میتوان به شکلهای نمایشی با همهگوناگونیهای موجود در یک عصر نگریست؛اما در این جافقط ذکر یکی از آنها مفید خواهد بود.
کتاب اصول نظری و فننمایشنامه نویسی از جان هوارد لاوسن بحثی آموزنده در بابساختار خطی نمایشنامه ارائه میدهد این کتاب حاویملاحظات مهمی است دربارۀ ساخت خطی کنش کهمستلزم شخصیتی صاحب اراده است که با موانعی برخوردمیکند،با آنها به کشاکش میپردازد،و سرانجام غلبهمیکند یا شکست میخورد.
ریچارد شکنر در باب ساختار مبتنی بر پیکر بندی-که او آن&%03214RAFG032G% (به تصویر صفحه مراجعه شود)را شکل باز مینامد-در کتابش موسوم به قلمرو همگانی-کهمجموعهای از مقالات او در دراماریویو است-مطالبمتقاعد کنندهای نوشته است.
هرچندآرتو به خودی خود،در این کتاب بحث اندکی درباره ساختارنمایشی دارد،اما در مورد شکل نمایشی بصیرتی از خودتبیین صریح اصول نمایش مبتنی بر پیکر بندی،بیشتر آنهارا القا میکند."