چکیده:
بسیاری از فیلسوفان با استدلالهای فلسفی خود به قدم عالم معتقد شدهاند، درعین حال، بر این باورند که انبیا( در معارف خود، حدوث عالم را بیان کردهاند. غزالی نیز در این مسئله به تکفیر فلاسفه پرداخته است. اما ابنرشد در برابر وی به دفاع از فلسفه برخاسته و اعتراضات او را پاسخ داده است. ولی عقیدة خود ابنرشد چیست؟بعضی به این دلیل که نتوانستهاند بین آرای او جمع کنند، گاهی او را متهم به تناقضگویی کرده و گاهی نیز داشتن دو نظر مختلف را به او نسبت دادهاند. مقالة حاضر به بازسازی نظر ابنرشد در این مسئله پرداخته و پس از بیان کیفیت جمع بین دین و فلسفه از نظر فیلسوف قرطبه به این نتیجه رسیده که ابنرشد بدون مسئلة جمع بین شریعت و حکمت قابل شناخت نیست. وی در تفسیر مابعدالطبیعه که در آنجا، تنها شارح ومفسر آرای ارسطوست، قدم عالم را گفته، ولی در آثاری که عقیدة شخصی خود را بیان میکند، به حدوث عالم گرایش دارد و با تأویل لفظ خلقت و مجاز دانستن آن و تمایز بین حدوث ذاتی و زمانی راهی برای پیوند عقل و نقل یافته است.
خلاصه ماشینی:
"گرچه ابنرشد به خوبی از فیلسوفان در برابر غزالی دفاع کرد، خود او نیز در همان مسئلة حدوث و قدم جهان تکفیر شد (عزیز حدادی، 129؛ کحاله، 33؛ نشار، 302) و به احتمال قوی، تکفیرکنندگان هرگز آثار ابنرشد را ندیده و مراجعة مستقیم به آنها نکردهاند و تنها به تبعیت از بعضی مستشرقان وی را تکفیر کردند و به همین دلیل محمود قاسم نام اثر خود را ابنرشد فیلسوفی که افترا بر او بسته شده است قرار داد.
(ماجد فخری، 32) برخی تصور کردهاند که ابنرشد دارای دو نظر متناقض است، زیرا در برخی از کتابهای خود صریحا خلقت و حدوث عالم را میگوید و در برخی دیگر صریحا قول به حدوث را انکار میکند، (زینب خضیری، 229) ولی بهنظر میرسد که اینگونه داوری دربارة فیلسوف قرطبه بسیار دور از انصاف باشد، زیرا حداقل توجیه آن است که گفته شود ابنرشد در کتابهایی که به عنوان شرح و تفسیر بر مابعدالطبیعه ارسطو نوشته، از نظریة قدیم بودن دفاع کرده و در کتابهایی که برای عامة مردم تألیف کرده است و عقیدة خود را بیان میکند، از حدوث عالم سخن گفته است و یا آنکه گفته شود هرگاه وی قدیم بودن را میگوید، مرادش قدیم زمانی است نه ذاتی و هرگاه سخن از حدوث میگوید، حدوث ذاتی را میگوید و دیگر تهافتی نخواهد بود.
ابنرشد نیز جاودانگی عالم را جدلیالطرفین دانسته و میگوید: چون عقل ره به جایی نمیبرد، باید به سراغ شرع رویم، (عزیز حدادی، 138) اما اینکه کلام شرع در این مسئله چیست، ابنرشد معتقد است که چون شرع تصریح به لفظ حدوث نکرده است، غزالی نیز نباید بر آن تأکید بورزد."