چکیده:
به تفاوت نگاه شاعران و علمای علم بدیع به این صنایع،جای یک نقد و تحلیل،در بررسی انتقادی و همهجانبه نسبت به تعاریف و تعداد و تقسیمبندیهای صنایع بدیعی در دورههای مختلف شعر فارسی در تحقیقات ادبی،خالیست.نظر به اینکه در حوزهء معنی و مضمون تمامی غزلهای حافظ،نمیتوان حکمی قطعی و جزم صادر نمود که این امر ناشی از رندی و هنرمندی حافظ است.بسیاری از موضوعها و مضامین شعری او را قبل و بعد وی میتوان جستجو کرد و یافت که وامداری او به شاعران پیش از خودش،امری مسلم است،لذا راز امتیاز و یگانگی شعر حافظ در زبان او نهفته است.پس بهنظر میرسد اولین و اصلیترین زمینهء پژوهش در شعر حافظ،تحقیق در ساخت زبانی او در همهء مقولههاست.از بررسی مسائل معانی و بیانی و بدیعی گرفته تا صرف و نحو زبان و انواع موسیقی شعر و نحوهء گزینش واژگان و حتی بررسی تکتک واجهای کلمههای شعر او از لحاظ واجگاه و مخرج آنها.در این مقاله ضمن تبیین مطالب فوق،با ارائهء شواهدی از شعر حافظ،ظرافت و هنرنمایی او را در بکارگیری صنایع بدیعی تناسب،ایهام تناسب،تضاد،پارادکس،ایهام و تبادر نشان دادهایم.البته قبل از ذکر شواهد برای دیدن آرا و دیدگاهها و تعاریف گذشتگان و معاصران از صنایع بدیعی،هفت اثر و کتاب را مدنظر داشتهایم تا نشان دهیم با توجه
خلاصه ماشینی:
"به نظر حقیر- که البته فکر میکنم بسیاری دیگر نیز همعقیده باشند-حوزهای که در زمینۀ شعر حافظ،مجال بسیاری برای تحقیق و تفحص و پژوهش دارد و باید بسیار به آن پرداخت؛حوزۀ زبان و ساختار و فرم شعر اوست و آنچه بدان مربوط است از بررسی مسائل معانی و بیانی و بدیعی گرفته تا صرف و نحو زبان و انواع موسیقی شعر و نحوۀ گزینش واژگان و حتی بررسی تکتک واجهای بکار رفته در کلمات از لحاظ مخرج تلفظ آنها2 .
آقای دکتر شمیسا در کتاب«نگاهی تازه به بدیع»تناسب را ارتباط بین واژههایی میدانند که اجزایی از یک کل هستند و به نظر حقیر،تعریفی مبهم و نارساست و اجزاء یک کل مثلا شامل اندام آدمی و یا اجزاء یک ساختمان میشود ولی آیا مثلا شامل معلم و شاگرد و کلاس و درس و نوشتن هم که بایکدیگر تناسب دارند میشوند؟!اما در ادامۀ مطلب،ضمن این صنایع بدیعی،ایشان به نکتهای اشاره کردهاند که همنظر با بنده و موافق با موضوع این بخش از مقاله است و آن اینکه:«تناسب از مختصات مهم شعر حافظ است و هرچه بیشتر در کلمات او دقت شود؛تناسبات بیشتری کشف میشود.
مراد از«ایهام گونه»ایهامی است که از چگونگی خواندن واژه حاصل میشود(21) و«ایهام آمیغی»-که به نظر حقیر با توجه به تعریف و مثالی که ارائه دادهاند؛ بهتر است نوعی«توشیح»محسوب شود-که آمدن چند حرف در پی هم است که تک تک دارای معنایی و با یکدیگر معنایی دیگر داشته باشند(22) (بدیع،زیباشناسی سخن پارسی،صفحات 128 تا 135) در کتاب«نگاهی تازه به بدیع»،ذیل پنج تبصره،مطالبی راجع به ایهام آمده که چون مانند مطالبی است که از کتاب«بدیع زیباشناسی سخن پارسی»نقل شده و تبصرۀ پنج آن نیز مطلبی است که قبلا از قول مرحوم همایی در باب تفاوت کنایه با ایهام نقل شد؛از ذکر آنها خودداری میشود(نگاهی تازه به بدیع،صفحات 101- 102)."