خلاصه ماشینی:
"اگر منتقدین و کارگزاران فرهنگی جامعه ما درستتر و علمیتر به موضوع مینگریستند،میدیدند که اولا این رمان چنانکه آنها گفتهاند بد نیست و ثانیا به این نکته ظریف هم باید توجه کرد که ضرر کتاب نخواندن به مراتب بیشتر از ضرر کتابهایی است که خیلی مطابق میل ما نیست.
نمیخواهم طول و تفصیل بدهم و به جای حرف زدن شما من متکلم شوم اما آیا از این نمونهها میتوان در قصهها یافت؟به گمان من قصد نویسنده باید این باشد که در هر اثر یک گام بالاتر بردارد.
چرا در آثار شما این قدر مشکل نثری-تکرار مکررات،جابهجایی غیر منطقی ارکان جمله،اغلاط دستوری و عدم ایجاز هست؟ اگر خواننده در جریان خواندن متوجه اشکالات نثر شود آیا میتواند از آن اثر لذت ببرد و یا ذهنش را متوجه بازشناسی دیگر عناصر کند؟ ای کاش به شکل موردی صحبت میکردیم اما مطمئن باشید اگر از بین همهء نویسندهها فقط پنج نفر پیدا کنید که دنبال عیب کارشان هستند،حتما یکی از آن پنج نفر این ناقابل است.
کدام نویسنده را میتوان پیدا کرد که بعد از مدتی اگر دوباره بخواهد کتابش را بنویسید همان طور بنویسد؟!در این صورت تجارب جدیدی که آن نویسنده در این مدت به دست آورده چه میشود؟ از آثاری که پس از انقلاب منتشر شده،کدام آثار را بیشتر میپسندید؟ نمیخواهم همهء آثاری را که پسندیدهام اسم ببرم اما از چند اثر نمیتوانم چشم بپوشم.
برخی مسؤولان ما گمان میکنند همینکه در جایی از رمانی یکی از عراقیها خوب تصویر شد و یکی از ایرانیها بد هجوم فرهنگی صورت گرفته!نه آقا،به نظر من مهم این است که وقتی خواندن رمان پایان گرفت چه نتیجهای در ذهن خواننده حک شده باشد."