خلاصه ماشینی:
"ما از غذا،پول،لباس،خانه،سلامتی و هر چیز دیگری که به آن تمایل داریم در حکم چیزهایی ارزشمند یاد میکنیم اما این امور در مفهوم خاصی که من برای کاربرد این واژه برگزیدهام ارزشی ندارند.
نظریه شناخت هرگز نمیتواند به طرز تفکر ماقبل تکاملی بازگردد و هر نوع شناختشناسی که در آینده تا اندازهای این بینش جدید را منعکس نکند،به احتمال زیاد ذاتا محکوم به غیر عملی بودن است و فلسفههای برگسون و عملگرایان دیگر نیز به شکلی که نویسندگان آنها،آنها را پدید آوردهاند،ممکن است چیزی بیش از پدیدههای موقت و نشانههایی از عصری گذرا نباشد»(صفحه 16).
وی از این مسئله نتیجه میگیرد که همه مکاتب فکری میپذیرند که فلسفه باید به نحوی از تجربه آغاز شود اما بلافاصله این پرسش مطرح میشود که«تجربه چه کسی؟»و فقط یک پاسخ میتواند وجود داشته باشد؛«هر فرد متفکری ضرورتا فلسفه خودش را بر تجربه فردیاش بنا میکند و فلسفههای دیگران را برحسب تجارب شخصی خودش میفهمد."