چکیده:
دوگانهپرستی نوعی آموزه معرفتی و جهانشناختی است که در عرض یگانهپرستی، شرک و
وحدت و جود قرار دارد.
آموزی ثنویت اختصاص به دوره تاریخ اسلام ندارد، بلکه همواره در میان بیشتر اقوام
باستان به نوعی دارای پیرو بوده است. مقاله حاضر تلاش دارد تا جریانهای عقیده
ثنویت را شناسایی و طبقهبندی نماید.
The term “common law and convention” plays a practical and effective role in the process of deducing rules in Islamic sects. In this article، the authority of common law will be studied in two chapters from different perspectives. The term “common law and convention” and its differences with intellectual proof are studied in first chapter. The second chapter will deal with the comparative study of Twelvers (Shiite) and Sunnite outlook and qualifications، common law proofs and freewill in principal sources of Islamic sects.
خلاصه ماشینی:
"با این حال، فرض حد و مرز کاملا قطعی و دقیق میان وحدت وجود، توحید، ثنویت و شرک از نظر تاریخی چندان قابل دفاع نمینماید؛ زیرا عموما به طیفهایی از دوگانهگرایان در میان معتقدان به آموزههای دیگر برمیخوریم که در صدد برقراری نوعی تفکیک ثنایی در داخل دستگاه دینی خود برآمدهاند؛ به نحوی که گاه دینپژوهان را به هنگام دستهبندی ادیان به سردرگمی و تردید انداخته است.
20به هر روی در آثار فرق و مذاهب، افزون بر دین زرتشت از آیینهای ایرانی دیگری نیز در زمرة پیروان ثنویت یاد شده که زروانیه، دیصانیه، مرقیونیه، مزدکیه، مانویه از مهمترین آنها به شمار میرود.
در آثار فرق و مذاهب، مجموعه عقاید گوناگونی به آیینهای مذکور نسبت داده شده که در بسیاری از موارد همانند دیگر نسبتهایی که این گونه منابع به فرقهها و مذاهب رقیب دادهاند، غیرواقعی و نادرست است.
38 افزون بر موارد فوق، در منابع فرق و مذاهب از فرقههای ثنوی دیگری نیز یاد شده که عمده آنها از انشعابات آیینهای مذکور یا از جریانهای شعوبیگری در عصر اسلامی به شمار میروند.
برای نمونه نک: عبدالجبار معتزلی، المغنی، ج 5، ص 9؛ ابنندیم، الفهرست، ص 401؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج 7، ص 72؛ صدوق، التوحید، ص 243 ـ 244؛ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 26 ـ 28 و 208 و ج2، ص333 ـ 345؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 3، ص 61 و 209 ـ 230 و ج 9، ص 263 و ج 54، ص 164ـ 165.
برای آگاهی بیشتر نک: شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 253 ـ 255؛ عبدالجبار معتزلی، المغنی، ج5، ص18 ؛ ابنندیم، الفهرست، ص 398ـ400."