خلاصه ماشینی:
"در شرح و تفسیر نوادر لغات این کتاب،در صفحهء(ید)مقدمه و حاشیهء صفحهء 361،دربارهء(غیار)استاد را سهو القلمی روی داده و آنرا با حرف(را)که پیش از کلمهء مزبور آمده،روی هم(راغیار)قراءت کرده و چنین مرقوم فرموده است: «داغپاره-بمعنی وصلهء جهودی و در اصل(راغیار)ضبط شده است،مثال از ص 361:پس بفرمود تا اهل ذمت را غیار(ظ:داغپاره)1بر نهند و عسلی دارند جهود و ترسا»ص ید،مقدمهء مجمل التواریخ و القصص،بقلم ملک الشعرای بهار.
در حاشیهء صفحهء 361 نیز،با درج حرف(ظ)مخفف ظاهرا و علامت استفهام (؟)که حاکی از شک و تردید آن استاد و شاعر گرانقدر دربارهء این کلمه است همین مطلب را بگونهیی دیگر تکرار کرده است،بدین قرار: «:داغیار یا-داغپاره؟و در فرهنگها دیده نشد،حاشیهء ص 361 چنانکه از این پیش نیز اشارت رفت مصحح محترم،حرف رای بعد از اهل ذمت را،با کلمهء(غیار)ترکیب کرده(را+غیار-راغیار)و آن را(راغیار)خوانده و چون در سیاق سخن تحریفی تصور کرده-بجای راغیار،داغیار و داغپاره را که مناسبتر یافته ضبط فرموده و چنین پنداشته که این لغت از فرهنگها فوت شده است.
ص 42 و اما عسلی از همان اوان صدور فرمان متوکل در تاریخ و ادب عرب راه یافته است چنانکه محمد بن جریر طبری بعد از نقل عین فرمان مزبور در خصوص لباس اهل ذمه،به ذکر قطعهیی از قول علی بن الجهم که بهمین مناسبت سروده است پرداخته بدین شرح: العسلیات التی فرقت بین ذوی الرشدة و الغی و ما علی العاقل ان یکثروا فانه اکثر للفی3 باید دانست که تعصبات دینی میان فرق و مذاهب گوناگون از قرن چهارم و پنجم خاصه در دورهء حکومت ترکان غزنوی و سلجوقی در کشور ما نیز رواج فراوان یافته است تا آنجا که وزیر دانشمند و بزرگی چون خواجه نظام الملک که خود در بند این تعصبها (1)-دیوان الاعشی(میمون بن قیس)."