خلاصه ماشینی:
"» «به دستاویز اندیشیدن به چیزهایی که نباید بدانها اندیشید و به دستاویز نیاندیشیدن به چیزهایی که باید بدانها اندیشی،آلایشهایی که تابهحال در میان نبودهاند سربرمیکنند و آلایشهایی که تاکنون در او بودهاند فزونی مییابد پس او ابلهانه (بیهوده)بدین نحو میاندیشد: 1-آیا من در گذشته وجود داشتهام؟ 2-آیا من در گذشته وجود نداشتهام؟ 3-من در گذشته چه بودهام؟ 4-من در گذشته چگونه بودهام؟ 5-(اگر)در گذشته وجود داشتهام،پیش از آن چه بودهام؟ 6-آیا من در آینده وجود خواهم داشت؟ 7-آیا من در آینده وجود نخواهم داشت؟ 8-من در آینده چه خواهم بود؟ 9-من در آینده چگونه خواهم بود؟ 10-(اگر)در آینده وجود خواهم داشت پس از آنچه خواهم بود؟ 11-آیا من هستم؟ 12-آیا من نیستم؟ 13-من چه هستم؟ 14-من چگونهام؟ 15-این شخص(-من)از کجا امده است؟ 16-به کجا خواهم رفت؟ هنگامی که وی ابلهانه بدیننحو میاندیشد،یکی از شش دیدگاه ناصواب در وی پدید میآید:1-من یک خود دارم:این دیدگاه ناصواب همچون(دیدگاهی)حقیقی و واقعی در وی پدید میآید.
(ای)بکیوها،اگر هرگونه مصیبت،محنت و رنجشی برای او هست هنگامی است که او از هیچچیز(از قبیل این چیزها) دوری نمیجوید،و آن مصائب،محنتها و رنجشها برای او که بدین نحو از آنها دوری میجوید در کار نخواهد بود اینها به آلام و مصائبی نامبردارند که باید به دستاویز پرهیز از بنیادشان کند؟ 6)کدامند آلام و مصائبی که باید به دستاویز پراکندن از بنیادشان کند؟(ای)بیکوها،یک بیکو با نظر حکیمانه با اندیشههای کام که در او سربرآوردهاند مدارا نمیکند و آنها را پس میزند،رها میکند،از میان میبرد و فرومینشاند؛او با اندیشههای بدخواهی مدارا نمیکند..."