خلاصه ماشینی:
"آیا در این نبرد فرهنگی علنی،جایی در حد فاصل میان جناحها باقی مانده است؟ آیا اصلا میتوان بخشی از ایمان را نجات داد بدون اینکه به این ترتیب به همدستی برای جنگجویان در راه خدا و خلقتباوران متهم شد؟ از جمله سرسختترین منتقدان ملحدان جدید،در کمال شگفتی،آن عدهای هستند که بنا به نظریهی داروین اصلا نمیبایست وجود خارجی میداشتند:دانشمندانی که از نظر آنها«خدا»به منزلهی تهاجمی به جهانبینیشان نیست.
»در حقیقت،مدافعان«طراح هوشمند» از الحاد نوین به سرشوق آمدهاند:«ببینید وقتی آدم از چارلز داروین دست نکشد،کارش به کجا میرسد!» ملحدان جدید آشفته حالترین نمایندگان ایمان را مثال میزنند و آوار طنز و مسخرگی را بر سرش خراب میکنند،اما تعداد بسیار کمی از مسیحیان بهطور جدی ادعا میکنند که خدا نوعی مرکز تلفن است که بیوقفه نیایشها را میشنود و بررسی میکند.
پذیرش انفجار نخستین7،تکامل خودساماندهی ماده(ای که قبلا وجود نداشته است)،ایمانی بس فراتر از آنچه کلیسا برای اصول خود مطالبه میکند،میطلبد یک هیچ چهطور یکباره منفجر شده است؟» در هر حال،کسی که با براند مولر نشست و برخاست داشته باشد.
کشورهای دموکراتیک چگونه باید در برابر اصولگرایان اسلامی رفتار کنند؟ آیا جوامع روشنگری یافته،باید ریشههای مسیحی-یهودی خود را به یاد آورند، آنها را آگاهانهتر پیشرو قرار دهند و صلیبهای بیشتری در کلاسهای درس به دیوار نصب کنند؟ این چیزی است که برنامهریزی اصولی حزب دموکرات مسیحی مطالبه میکند،این موضعگیری نویسندگانی با آثار پرفروش است،نویسندگانی مانند دی فابیو،پترهانه و بندیکت شانزدهم «بیدارشدگان»در نقطهی مقابل خواستار تکمیل روشنگری هستند."